سررسیدها را بازنشسته کنیم؟

یکی از صحنه هایی که در دفاتر مختلف و ادارات و شرکتها در روزهای پیش از سال نو می توان شاهدش بود٬ سررسیدهای مختلف و گوناگونیست که از شرکتهای مختلف دریافت شده اند یا قرار است به شرکتهای مختلف ارسال شوند. در کشوری که ناشران و نویسندگان از کمبود و گرانی کاغذ می نالند٬ سررسیدهای در قطعهای مختلف و با هزینه های گوناگون به چاپ می رسند. و جالب اینجاست که این سنت در دوران تلفنهای هوشمند و تقویهای آنلاین هنوز ادامه دارد. انگار در چاپ سررسید و ارسال و دریافت آن نوعی رقابت وجود دارد و جامعه آنرا نشانه ای از پرستیژ اجتماعی می داند. جالب اینجاست که انسان در بیش از یک سررسید نمی تواند کارهایش را بنویسد و قرارهایش را ثبت کند و واقعا این کار جز اسراف منابع بسیار محدود بر سر سنتی غلط نیست.

در حالیکه سنت هدیه دادن در ایام نوروز و هر سال نویی بسیار پسندیده و دوست داشتنیست٬ اینکه چه هدیه بدهیم هم مهم است. واقعا هدف کسانیکه این سررسیدها را چاپ می کنند چیست؟ آیا نمی دانند دریافت کننده آنها را به گوشه ای می نهد و خوشبخترین آنها یا چرک نویس کودک خانواده می شوند یا در نهایت روانه سطل بازیافت می شوند؟ شرکتها با چاپ این سررسیدها کدام تاثیر ماندگار را به یادگار گذاشته اند و از خود در ذهن دریافت کننده چه تصویری را حک می کنند؟

در دنیا رقابتها نوآوری به معنای استفاده از فونت و عکسهای مختلف در قالب کهنه نیست٬ بلکه به معنای تعریف قالبهای جدید و طرحهای جدید است. اگر به بهره وری منابعی که صرف چاپ سررسید می شوند نگاهی بیاندازیم متوجه می شویم که اینکار هیچ کمکی به تصویر اجتماعی و برند تجاری شرکتها نمی کند. آنقدر بازار اشباع است که دریافت کننده حتی نمی داند با سررسید چه کند. اینجاست که باید فکری نو اندیشید. آیا به جای چاپ تقویمهای بیهوده اهدای کتاب یا محصولاتی که متناسب با نیاز دریافت کننده هستند بهتر نیست؟‌ جالب اینجاست که این مشکل منحصر به ایران نیست و معمولا در سال نو میلادی هم وجود دارد. رئیس یک مدرسه بازرگانی باید برای جمع بزرگی از کارکنان و اساتید هدیه تهیه کند و حداقل اینجا کسی نیاز به سررسید ندارد. در مدرسه امسال ما از loop&tie استفاده کردیم. در این وبسایت بر اساس بودجه موجود و سلیقه افراد تعداد مختلفی از محصولات از بشقابهای ظریف تا سه پایه موبایل انتخاب شدند و لینک همراه یک کارت الکترونیکی برای دریافت کنندگان ارسال شد تا خودشان چیزی را انتخاب کنند که می خواهند. در میان این اقلام حتی بلور نمک و فلفلپاش هم بود. نتیجه این بود که دریافت کننده ضمن انتخاب چیزی که به آن نیاز داشت و از آن استفاده می کند ٬ خاطره مثبتی از هم مدرسه ما خواهد داشت: اینکه ما او را در نظر گرفته ایم و خواسته ایم چیزیه داشته باشد که می خواهد.

آیا اینکار را در ایران با استفاده از امکانات #دیجیکالا و سایر عرضه کنندگان نمی توان انجام داد؟ آیا شرکتها به جای عرضه تقویمهای بیهوده که باعث نمی شوند کسی سروقت به قرار برسد٬ بهتر نیست با حمایت از ناشران و تولید کنندگان حجمی از کالاها و محصولات فرهنگی و مصرفی را در اختیار آنها قرار دهند؟

مثلا بانکها می توانند به مشتریان و شرکای خود کتابهایی مانند اقتصاد به زبان ساده یا معرفی فکاهی اقتصاد را هدیه دهند که به افزایش دانش جامعه کمک می کند یا برای مشتریان جوانشان اشتراکی برای برنامه های توانگری و خود اشتغالی بفرستند؟‌بیمارستانها می توانند خلاصه کوتاهی از آخرین پیشرفتها و توصیه های علمی را عرضه کنند. گاهی شاید اهدای یک بطری آب قابل استفاده مکرر بسیار با معناتر از اهدای ۴۰۰ برگ مزین به جوهر و عکس است که فایده ای برای کسی ندارد و فقط به رقابت در اتلاف منابع کمک می کند. امیدوارم امسال سال نوآوری باشد و شاهد نباشیم اتلاف کاغذ و جوهر در اسرافها نباشیم.



* This article was originally published here

نظرات