تسخیر نشانه ها فردین علیخواه{جامعه شناس} این جوانان انگلیسی در دهههای 1960 و 1970 کاپشنهای چرمی زمخت و به قول خودشان مردانه و کفشهای دارای زیرۀ عاج دار میپوشیدند، فرمان موتورسیکلت را بهگونهای میگرفتند تا بازوهای کلفتشان نمایان شود، برخی از آنها وقتی جوانانِ شیکپوش طبقه متوسط را میدیدند آنها را « بچۀ مامان» خطاب میکردند، معمولاً کمربندهای دارای سگکهای بزرگ و ضخیم میبستند، فیگورشان به هنگام تعویض دندۀ ماشین بهگونهای بود که به دوستدختری که در کنارشان نشسته بود این پیام را میدادند که ماشین وسیلهای مردانه، و برای آنها مانند یک اسباببازی است
تسخیر نشانه ها
فردین علیخواه{جامعه شناس}
این جوانان انگلیسی در دهههای 1960 و 1970 کاپشنهای چرمی زمخت و به قول خودشان مردانه و کفشهای دارای زیرۀ عاج دار میپوشیدند، فرمان موتورسیکلت را بهگونهای میگرفتند تا بازوهای کلفتشان نمایان شود، برخی از آنها وقتی جوانانِ شیکپوش طبقه متوسط را میدیدند آنها را « بچۀ مامان» خطاب میکردند، معمولاً کمربندهای دارای سگکهای بزرگ و ضخیم میبستند، فیگورشان به هنگام تعویض دندۀ ماشین بهگونهای بود که به دوستدختری که در کنارشان نشسته بود این پیام را میدادند که ماشین وسیلهای مردانه، و برای آنها مانند یک اسباببازی است.
در آن سالها «مردانگی» و « نمایش قدرت» دو مفهوم اصلی برخی از تحقیقات «مرکز مطالعات فرهنگی معاصر» CCCS در دانشگاه بیرمنگام انگلیس بود. جوانان طبقه کارگر تصور میکردند که تغییرات اجتماعی جدید در جامعه انگلیس؛ ارزشهای مردانگی را تهدید میکند و در نهایت موجب « بیقدرتی» مردان میشود. ارزشهای مردانه در این طبقه، همواره با نمایش قدرت و « به رخ کشیدن» آن همراه بود. ترس از بیقدرتی، جوانان طبقه کارگر را وامیداشت تا به شکل مبالغهآمیز به نشانههای قدرتی که در سطرهای آغازین این مطلب به آن اشاره شد متوسل شوند. برخی از آنان در مقابل «سبک شیکپوشی» جوانان طبقه متوسط، «سبک شلخته پوشی»، و در مقابل «سبک ظریف پوشی»، «سبک زمخت پوشی» را اتخاذ کردند تا بگویند که هنوز به ارزشهای مردانه به طور جدی پایبندند.
در سالهای اخیر شاهدیم که حضور زنان ایرانی در عرصههای مختلف جامعه روزبهروز پررنگتر میشود. منظور از حضور در جامعه؛ نه صرفاً اشتغال و کسب درآمد، بلکه حضور در مکانهای مختلف عمومی و ابراز رفتارهایی است که عموما در سیطره مردان بوده است. برای مثال سبک و سیاق رانندگی همواره یکی از رفتارهایی بوده است که مردان همواره برای نمایش مردانگی به رخ کشیدهاند. این موقعیت هماکنون بهتدریج از سیطره مردان خارج میشود چراکه این روزها دیدن دخترانی که زیگزاکی و یا پرخاشگرانه رانندگی میکنند چندان دشوار نیست. داشتن صدای خشدار، خوردن غذاهای معروف به شکمپرکن و یا سنتی نظیر کلهپاچه ، چلوکباب و یا آبگوشت، رفتن به باشگاههای ورزشی رزمی و بوکس، داشتن زندگی مستقل و مجردی، رفتن به کوه و بیابان با دوستان، سیگار کشیدن، قلیان کشیدن، داشتن ماشین، بردن ماشین به تعمیرگاه، مجهز بودن به اطلاعات فنی ماشین، داشتن اطلاعات کافی درباره اقتصاد و سرمایهگذاری از آن جملهاند. منظور از بیان این مثالها آن است که زنان بهتدریج در حال تسخیر تکتک نشانه هایی هستند که همواره در جامعه ایرانی در سیطره مردان بوده است و مردان آن نشانه ها را مصداقی برای رفتارهای مردانه خود قلمداد می کردند. البته توصیف نویسنده به معنای تأیید چنین انحصاری توسط مردان در تاریخ اجتماعی ایران نیست.
آنچه میگویم در حد گمانهزنی است. در سالهای اخیر رفتارهایی در بین مردان جوان میبینیم که به نظر میرسد ریشه این رفتارها نگرانی از زوال نشانههای مردانگی و احساس بیقدرتی، و به شکلی مقابله با اشغال آن از طرف زنان است. مد شدن ریش و بهویژه ریش داعشی، اهمیت یافتن اندامهای عضلانی و ورزشکارانه و بازوهای حجیمی که با تیشرتهای اندامی نمایان میشوند، کثیف خواری(1) یا مخلوط خواری، افزایش رکیک گویی و فحشهایی که آلت تناسلی مردانه در آنها نقشی محوری دارند، تغییر تدریجی سبک رانندگی از رانندگی پرخاشگرانه به رانندگی جنونآمیز از آن جملهاند. آیا میتوان این گمان جامعه شناختی را داشت که زنان جوان بهتدریج نشانههایی را که در سلطه مردان بوده است اشغال میکنند و مردان نیز پس از مشاهده تسخیر گام به گام نشانه ها، نشانه جدیدی برای ابراز مردانگی خود می یابند؟ آیا میتوان این پرسش را طرح کرد که حاصل تغییرات اجتماعی جدید در ایران امروز، به شکل گیری احساس تدریجی « بیقدرتی» در مردان انجامیده است و افزایش پرخاشگری، سخت گیری و امرونهی به زنان، یکی از نتایج نگرانی از احساس بیقدرتی در بین مردان است؛ مردانی که نمیخواهند با شرایط جدید جامعه خود را وفق دهند؟
مدتی قبل سوار تاکسی بودم. راننده تاکسی بههیچوجه به خانمی که راننده یک ماشین گرانقیمت خارجی بود راه نمیداد و فحشهای رکیکی هم نثار او میکرد. با راننده وارد گفتگو شدم. خلاصه آنکه، او از این امر ناراحت بود که «یک زن»، هم دستفرمان خوبی دارد، هم پول دارد، و هم سوار یک ماشین گرانقیمت شده است.
(1). ریختن خوراکیهای مختلف بیارتباط با همدیگر، نظیر نوشابه، هویج، کبابکوبیده، شیر، خیار و برنج و غیره در دستگاه مخلوطکن و سپس خوردن محصول نهایی.
ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال: @fardinalikhah
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
فردین علیخواه{جامعه شناس}
این جوانان انگلیسی در دهههای 1960 و 1970 کاپشنهای چرمی زمخت و به قول خودشان مردانه و کفشهای دارای زیرۀ عاج دار میپوشیدند، فرمان موتورسیکلت را بهگونهای میگرفتند تا بازوهای کلفتشان نمایان شود، برخی از آنها وقتی جوانانِ شیکپوش طبقه متوسط را میدیدند آنها را « بچۀ مامان» خطاب میکردند، معمولاً کمربندهای دارای سگکهای بزرگ و ضخیم میبستند، فیگورشان به هنگام تعویض دندۀ ماشین بهگونهای بود که به دوستدختری که در کنارشان نشسته بود این پیام را میدادند که ماشین وسیلهای مردانه، و برای آنها مانند یک اسباببازی است.
در آن سالها «مردانگی» و « نمایش قدرت» دو مفهوم اصلی برخی از تحقیقات «مرکز مطالعات فرهنگی معاصر» CCCS در دانشگاه بیرمنگام انگلیس بود. جوانان طبقه کارگر تصور میکردند که تغییرات اجتماعی جدید در جامعه انگلیس؛ ارزشهای مردانگی را تهدید میکند و در نهایت موجب « بیقدرتی» مردان میشود. ارزشهای مردانه در این طبقه، همواره با نمایش قدرت و « به رخ کشیدن» آن همراه بود. ترس از بیقدرتی، جوانان طبقه کارگر را وامیداشت تا به شکل مبالغهآمیز به نشانههای قدرتی که در سطرهای آغازین این مطلب به آن اشاره شد متوسل شوند. برخی از آنان در مقابل «سبک شیکپوشی» جوانان طبقه متوسط، «سبک شلخته پوشی»، و در مقابل «سبک ظریف پوشی»، «سبک زمخت پوشی» را اتخاذ کردند تا بگویند که هنوز به ارزشهای مردانه به طور جدی پایبندند.
در سالهای اخیر شاهدیم که حضور زنان ایرانی در عرصههای مختلف جامعه روزبهروز پررنگتر میشود. منظور از حضور در جامعه؛ نه صرفاً اشتغال و کسب درآمد، بلکه حضور در مکانهای مختلف عمومی و ابراز رفتارهایی است که عموما در سیطره مردان بوده است. برای مثال سبک و سیاق رانندگی همواره یکی از رفتارهایی بوده است که مردان همواره برای نمایش مردانگی به رخ کشیدهاند. این موقعیت هماکنون بهتدریج از سیطره مردان خارج میشود چراکه این روزها دیدن دخترانی که زیگزاکی و یا پرخاشگرانه رانندگی میکنند چندان دشوار نیست. داشتن صدای خشدار، خوردن غذاهای معروف به شکمپرکن و یا سنتی نظیر کلهپاچه ، چلوکباب و یا آبگوشت، رفتن به باشگاههای ورزشی رزمی و بوکس، داشتن زندگی مستقل و مجردی، رفتن به کوه و بیابان با دوستان، سیگار کشیدن، قلیان کشیدن، داشتن ماشین، بردن ماشین به تعمیرگاه، مجهز بودن به اطلاعات فنی ماشین، داشتن اطلاعات کافی درباره اقتصاد و سرمایهگذاری از آن جملهاند. منظور از بیان این مثالها آن است که زنان بهتدریج در حال تسخیر تکتک نشانه هایی هستند که همواره در جامعه ایرانی در سیطره مردان بوده است و مردان آن نشانه ها را مصداقی برای رفتارهای مردانه خود قلمداد می کردند. البته توصیف نویسنده به معنای تأیید چنین انحصاری توسط مردان در تاریخ اجتماعی ایران نیست.
آنچه میگویم در حد گمانهزنی است. در سالهای اخیر رفتارهایی در بین مردان جوان میبینیم که به نظر میرسد ریشه این رفتارها نگرانی از زوال نشانههای مردانگی و احساس بیقدرتی، و به شکلی مقابله با اشغال آن از طرف زنان است. مد شدن ریش و بهویژه ریش داعشی، اهمیت یافتن اندامهای عضلانی و ورزشکارانه و بازوهای حجیمی که با تیشرتهای اندامی نمایان میشوند، کثیف خواری(1) یا مخلوط خواری، افزایش رکیک گویی و فحشهایی که آلت تناسلی مردانه در آنها نقشی محوری دارند، تغییر تدریجی سبک رانندگی از رانندگی پرخاشگرانه به رانندگی جنونآمیز از آن جملهاند. آیا میتوان این گمان جامعه شناختی را داشت که زنان جوان بهتدریج نشانههایی را که در سلطه مردان بوده است اشغال میکنند و مردان نیز پس از مشاهده تسخیر گام به گام نشانه ها، نشانه جدیدی برای ابراز مردانگی خود می یابند؟ آیا میتوان این پرسش را طرح کرد که حاصل تغییرات اجتماعی جدید در ایران امروز، به شکل گیری احساس تدریجی « بیقدرتی» در مردان انجامیده است و افزایش پرخاشگری، سخت گیری و امرونهی به زنان، یکی از نتایج نگرانی از احساس بیقدرتی در بین مردان است؛ مردانی که نمیخواهند با شرایط جدید جامعه خود را وفق دهند؟
مدتی قبل سوار تاکسی بودم. راننده تاکسی بههیچوجه به خانمی که راننده یک ماشین گرانقیمت خارجی بود راه نمیداد و فحشهای رکیکی هم نثار او میکرد. با راننده وارد گفتگو شدم. خلاصه آنکه، او از این امر ناراحت بود که «یک زن»، هم دستفرمان خوبی دارد، هم پول دارد، و هم سوار یک ماشین گرانقیمت شده است.
(1). ریختن خوراکیهای مختلف بیارتباط با همدیگر، نظیر نوشابه، هویج، کبابکوبیده، شیر، خیار و برنج و غیره در دستگاه مخلوطکن و سپس خوردن محصول نهایی.
ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال: @fardinalikhah
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر