آیتالله خمینی و ممنوعیت مذاکره با صدام قبل از آغاز جنگ دعایی(سفير وقت ايران در بغداد) در شورای انقلاب گفت بهعنوان سفیر علاقه داشته ظاهر را حفظ کند و از طرف دیگر: «میخواستم سهم داشته باشم در مبارزات مردم عراق
آیتالله خمینی و ممنوعیت مذاکره با صدام قبل از آغاز جنگ
دعایی (سفير وقت ايران در بغداد) در شورای انقلاب گفت بهعنوان سفیر علاقه داشته ظاهر را حفظ کند و از طرف دیگر: «میخواستم سهم داشته باشم در مبارزات مردم عراق.»
در این سالها از قول مهندس بازرگان دو روایت نقل شده كه نپذیرفتنِ پیشنهاد صدام برای مذاکره با آیتالله خمینی و یا نمایندگان او را از دلایل شروع جنگ معرفی میکند. پیشنهاد مذاکره را دعایی از عراق آورده بود.
در یکی از این روایتها ماجرا در سال59 و 5ماه قبل از آغاز جنگ تعریف میشود که روایت را تاثیرگذارتر میکند اما در اصل ماجرا به آذر58 بازمیگردد. دعایی این روایتها را سناریویی دروغین میداند كه میخواهند امام را شخصیتی انعطافناپذیر معرفی کنند که بدونمطالعه مذاکره را رد کرده است.
دعایی چند روایت متفاوت از آن ماجرا گفته و عجیب اینکه تير97 در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات سیدمهدی طباطبایی، آیتالله خمینی را موافق مذاکره نشان میدهد و میگوید امام هرچند شرایط زمانی را برای مذاکره مناسب نمیدانست اما به او گفت از طرف عراقی به خاطر پذیرش مذاکره تشکر کن و بگو پس از انتخاب رئیسجمهور و نمایندگان مردم، آنها در مذاکره با صدام «قطعا» به «نتایج مطلوب» میرسند. این تصویرسازی با برخی شواهد تاریخی سازگار نیست.
یک روایت ثبتشده در زمان واقعه:
سهشنبه،20آذر58، حدود یکماه از ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا میگذشت. ایران بهشدت درگیر رویارویی با تهدیدهای آمریکا پس از گروگانگیری بود. از مشکلات دیگر، چالش با حزب بعث و صدام بود. دعایی برای گزارشی دربارهی وضعیت به شوراي انقلاب رفت و دربارهی بازتابهای نامناسب پاسخ امام به پيام تبریک حسنالبکر، رئیسجمهور عراق(فروردين58)، یکی از نامههای مهندس بازرگان به مقامات عراقی و سخنان آیتالله منتظری در نمازجمعه علیه حزب بعث و برخی فعالیتهای تحریکآمیز توضیح داد.
فعالیتهای عراق برای ایجاد ناآرامی در ایران را هم توضیح داد و اينکه حاکمان عراق میخواهند با فشار بر ایران خواستههایی مانند گرفتن حاکمیت اروندرود را پی بگیرند. گفت اینها را به وزیر خارجهی عراق تذکر داده و او با صدام صحبت کرده و از طرف صدام پیغام آورده که به آیتالله خمینی بگو نماینده مشخص کند تا مسایل را بهصورت اساسی حل کنیم؛ در تهران یا بغداد.
دعایی گفت، امام معرفی نماینده از سوی خودش برای مذاکره را نپذیرفته؛ «آقا گفتند بههیچقیمت. دلیلشان این بود که با این اقدام تودهی عراق را از دست میدهیم. سازش با حزب بعث، تفاهم با آن، عقبگشت از مواضع بنیادیِ انقلابی است.» در جلسه گفته شد که ابتدا امام با مذاکرهی گروهی از سوی شورای انقلاب موافقت کرده بود اما بعد احمد خمینی پیام داد: «بههیچقیمت، هیچکس»
پس از انقلاب شواهد فراوانی از علاقه به سقوط حزب بعث در گفتار و رفتار تمام مقامات ایرانی وجود داشت. در سال58 اكثر مقامات ایرانی و فرماندهان نظامی معتقد بودند عراق جرات حمله به ایران را نخواهد داشت. انتخاب آیتالله خمینی، انتخابی میان مذاکره و جنگ نبود، انتخاب میان دیکتاتور و مردم عراق بود. صدام دیکتاتوری خشن و نامحبوب بود و امام تفاهم و مذاکره با صدام را جداشدن از مردم عراق میدانست. نگاهی که برای نقد آن، نیازمند شفافسازی و رجوع به منابع دستاول هستیم؛ نه آنکه در پاسخ به سناریوهای اشتباه، سعی کنیم امام را اهل مذاکره با صدام نشان دهیم.
امید به قیام عراقیها تا سالها تاثیرات مهمی در سیاستهای ایران داشت. دعایی در همان جلسه گفت: «خطای اولیهی ما در برآورد نیروهای مبارز عراقی ما را به اینجا کشاند، تصور کردیم شیعیان عراق بهتمامه طغیان میکنند و مثل ایران میشود؛ اینطور نیست.» دعایی توضیح داد که در ماجرای دستگیری آیتالله صدر «آب از آب تکان نخورد.» نظر درستی بود، چند ماه بعد هم که آیتالله صدر دوباره دستگیر و کشته شد خبری از قیام نبود؛ هرچند امید به قیام عراقیها همچنان زنده ماند. سال61 که ایران تصمیم گرفت پس از فتح خرمشهر وارد خاک عراق شود، امام در پیامی از مردم عراق خواست قیام کنند که بازتاب چندانی نداشت و به روایت هاشمی، احمد خمینی از اینکه بعد از بیانیه موج مناسبی ایجاد نشد، ناراحت بود.(پس از بحران، ص127)
امید به قیام، به شیعیان عراق محدود نشد و از میانهی جنگ نقش کردهای عراق نیز برای تقویت این امید بسیار جدیتر شد و در طولانیتر شدن جنگ نیز موثر بود؛ هرچند هیچگاه به نتیجه نرسید. ارتباط با شیعیان و کردهای عراق پس از سقوط صدام برای توسعهی قدرت ایران در عراق موثر شد؛ اما این اتفاق مهم نباید دلیلی برای کنار گذاشتن نقد دیدگاه امیدوارانه به قیام مردم عراق در سالهای جنگ و پیشبینیهای اشتباه دراينباره شود.
- گزارش جلسه از جلد 5 مذاکرات شورای انقلاب است.
https://t.me/jafarshiralinia
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
دعایی (سفير وقت ايران در بغداد) در شورای انقلاب گفت بهعنوان سفیر علاقه داشته ظاهر را حفظ کند و از طرف دیگر: «میخواستم سهم داشته باشم در مبارزات مردم عراق.»
در این سالها از قول مهندس بازرگان دو روایت نقل شده كه نپذیرفتنِ پیشنهاد صدام برای مذاکره با آیتالله خمینی و یا نمایندگان او را از دلایل شروع جنگ معرفی میکند. پیشنهاد مذاکره را دعایی از عراق آورده بود.
در یکی از این روایتها ماجرا در سال59 و 5ماه قبل از آغاز جنگ تعریف میشود که روایت را تاثیرگذارتر میکند اما در اصل ماجرا به آذر58 بازمیگردد. دعایی این روایتها را سناریویی دروغین میداند كه میخواهند امام را شخصیتی انعطافناپذیر معرفی کنند که بدونمطالعه مذاکره را رد کرده است.
دعایی چند روایت متفاوت از آن ماجرا گفته و عجیب اینکه تير97 در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات سیدمهدی طباطبایی، آیتالله خمینی را موافق مذاکره نشان میدهد و میگوید امام هرچند شرایط زمانی را برای مذاکره مناسب نمیدانست اما به او گفت از طرف عراقی به خاطر پذیرش مذاکره تشکر کن و بگو پس از انتخاب رئیسجمهور و نمایندگان مردم، آنها در مذاکره با صدام «قطعا» به «نتایج مطلوب» میرسند. این تصویرسازی با برخی شواهد تاریخی سازگار نیست.
یک روایت ثبتشده در زمان واقعه:
سهشنبه،20آذر58، حدود یکماه از ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا میگذشت. ایران بهشدت درگیر رویارویی با تهدیدهای آمریکا پس از گروگانگیری بود. از مشکلات دیگر، چالش با حزب بعث و صدام بود. دعایی برای گزارشی دربارهی وضعیت به شوراي انقلاب رفت و دربارهی بازتابهای نامناسب پاسخ امام به پيام تبریک حسنالبکر، رئیسجمهور عراق(فروردين58)، یکی از نامههای مهندس بازرگان به مقامات عراقی و سخنان آیتالله منتظری در نمازجمعه علیه حزب بعث و برخی فعالیتهای تحریکآمیز توضیح داد.
فعالیتهای عراق برای ایجاد ناآرامی در ایران را هم توضیح داد و اينکه حاکمان عراق میخواهند با فشار بر ایران خواستههایی مانند گرفتن حاکمیت اروندرود را پی بگیرند. گفت اینها را به وزیر خارجهی عراق تذکر داده و او با صدام صحبت کرده و از طرف صدام پیغام آورده که به آیتالله خمینی بگو نماینده مشخص کند تا مسایل را بهصورت اساسی حل کنیم؛ در تهران یا بغداد.
دعایی گفت، امام معرفی نماینده از سوی خودش برای مذاکره را نپذیرفته؛ «آقا گفتند بههیچقیمت. دلیلشان این بود که با این اقدام تودهی عراق را از دست میدهیم. سازش با حزب بعث، تفاهم با آن، عقبگشت از مواضع بنیادیِ انقلابی است.» در جلسه گفته شد که ابتدا امام با مذاکرهی گروهی از سوی شورای انقلاب موافقت کرده بود اما بعد احمد خمینی پیام داد: «بههیچقیمت، هیچکس»
پس از انقلاب شواهد فراوانی از علاقه به سقوط حزب بعث در گفتار و رفتار تمام مقامات ایرانی وجود داشت. در سال58 اكثر مقامات ایرانی و فرماندهان نظامی معتقد بودند عراق جرات حمله به ایران را نخواهد داشت. انتخاب آیتالله خمینی، انتخابی میان مذاکره و جنگ نبود، انتخاب میان دیکتاتور و مردم عراق بود. صدام دیکتاتوری خشن و نامحبوب بود و امام تفاهم و مذاکره با صدام را جداشدن از مردم عراق میدانست. نگاهی که برای نقد آن، نیازمند شفافسازی و رجوع به منابع دستاول هستیم؛ نه آنکه در پاسخ به سناریوهای اشتباه، سعی کنیم امام را اهل مذاکره با صدام نشان دهیم.
امید به قیام عراقیها تا سالها تاثیرات مهمی در سیاستهای ایران داشت. دعایی در همان جلسه گفت: «خطای اولیهی ما در برآورد نیروهای مبارز عراقی ما را به اینجا کشاند، تصور کردیم شیعیان عراق بهتمامه طغیان میکنند و مثل ایران میشود؛ اینطور نیست.» دعایی توضیح داد که در ماجرای دستگیری آیتالله صدر «آب از آب تکان نخورد.» نظر درستی بود، چند ماه بعد هم که آیتالله صدر دوباره دستگیر و کشته شد خبری از قیام نبود؛ هرچند امید به قیام عراقیها همچنان زنده ماند. سال61 که ایران تصمیم گرفت پس از فتح خرمشهر وارد خاک عراق شود، امام در پیامی از مردم عراق خواست قیام کنند که بازتاب چندانی نداشت و به روایت هاشمی، احمد خمینی از اینکه بعد از بیانیه موج مناسبی ایجاد نشد، ناراحت بود.(پس از بحران، ص127)
امید به قیام، به شیعیان عراق محدود نشد و از میانهی جنگ نقش کردهای عراق نیز برای تقویت این امید بسیار جدیتر شد و در طولانیتر شدن جنگ نیز موثر بود؛ هرچند هیچگاه به نتیجه نرسید. ارتباط با شیعیان و کردهای عراق پس از سقوط صدام برای توسعهی قدرت ایران در عراق موثر شد؛ اما این اتفاق مهم نباید دلیلی برای کنار گذاشتن نقد دیدگاه امیدوارانه به قیام مردم عراق در سالهای جنگ و پیشبینیهای اشتباه دراينباره شود.
- گزارش جلسه از جلد 5 مذاکرات شورای انقلاب است.
https://t.me/jafarshiralinia
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر