اد احساس نگرانی کند و به سمت محدود کردن آنها حرکت کند.
مستقل از اینکه چقدر ادعاها و گزارشهای مهدی صدرالساداتی درست است و رویکرد او مناسب هست یا نه، تفاوت صدرالساداتیها با نهاد ولایت فقیه و نیروهای حامل و حامی آن در این است که آنها به شکل جامع و بدور از مخفیکاری خواهان برچیده شدن فساد و ریشهیابی آن به دور از مصلحت و محافظهکاری هستند.
در حالی که نظام با آشنایی از آسیبپذیری نهادی و رفتاری خود به دنبال مبارزه کنترلشده و هدایتشده با فساد با محوریت رهبری است تا نظم موجود سیاسی دستخوش تغییر نشده و برخوردها نیز تا جایی جلو برود که موازنه قوا و سامانههای سیاسی حاکم را دگرگون نسازد. به عبارت دقیقتر در منظومه فکری و سیاسی خامنهای خود فساد فی نفسه محل برخورد نیست، بلکه مصلحتاندیشی و استفاده ابزاری برای کنار زدن و حذف گرایشهای سیاسی مزاحم با «سنتگرایی ایدئولوژیک» وجه غالب را دارد. در این چارچوب است که خامنهای وقتی مسائل معطوف به پیگیری تخلفات اقتصادی و زدوبندها به جای حساس میرسد و تنشها میتواند موازنه قوای سیاسی را بر هم زده و فرصتی برای بسیج اجتماعی به نیروهای خواهان تغییر فراهم آورد، به میدان آمده و می گوید: «کشش ندهید».
مهدی صدرالساداتی و نیروهای همسو با او با اتکا به جامعه و حرکتهای مردمی میخواهند پویش مبارزه با فساد را جلو ببرند و پرده تزویر را از چهره برخی از کارگزاران نظام و هزار فامیلهای بعد از انقلاب کنار بزنند. این حرکت تا جایی که جدی نشود و در حد شعار و تهییج پایگاه اجتماعی نظام و تأمین رضایت آنها باقی بماند، تحمل میشود اما بیش از آن نظام انتظار دارد مسائل از طریق قوه قضائیه با ظابطانش چون اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات دنبال شود و مصلحتها در نظر گرفته شود. همچنین قیمومیت فکری و سیاسی رهبری که در شبکه گسترده نمایندگان و رسانههایش متبلور میشود، باید در نظر گرفته شود و نیروهای معترض آزادی عمل ندارند تا بر اساس تشخیص و بررسیهای خودشان نظرشان را بیان کنند.
بیاعتنایی به هشدارها و تذکرات نهادهای امنیتی نزدیک به بیت رهبری و ادامه دادن دیدهبانی فساد خارج از فیلترینگ نهاد ولایت فقیه باعث شده تا نه تنها صدرالساداتیها به صورت جدی تهدید شوند و فعالیتهایشان محدود شود، بلکه ترور شخصیتی نیز بشوند که «کاسب عدالت»، «شهرتطلب» و یا «فسادستیز بدلی» هستند. دشوار بتوان باور کرد، تهدیدهای اطلاعات سپاه بدون هماهنگی با بیت رهبری باشد، بخصوص که روحالله صدرالساداتی نامهنگاریهای متعددی با خامنهای انجام داده است.
بنبست ساختاری فسادستیزی در نظام باعث میشود که تقابل بین صدرالساداتیها و هر عدالتطلب صادق و فسادستیز واقعی در درون اجتماع باورمند به جمهوری اسلامی گریزناپذیر شود. این اتفاق پیشتر برای دانشجویان موسوم به «عدالتخواه» پیش آمد که در نتیجه فعالیتهایشان متوجه شدند در چارچوب وضعیت موجود سیاسی و کارگزاران و رویههای فعلی امکان اصلاح و برقراری عدالت وجود ندارد. کنار رفتن محمد سرفراز از ریاست صداوسیما و روشنگریهای او از حجم گسترده فساد دیگر نمونه از چالش درونی نظام با پایگاه اجتماعی آن است.
منتهی باید توجه داشت معترض شدن این نیروها شکل گفتمانی و سیاسی متفاوتی با اپوزیسیون، اصلاحطلبان و نیروهای جامعه مدنی دارد و آنها با حفظ باور به بنیادگرایی اسلامی و ضدیت با مدرنیته و چه بسا با گرایشهای شبهپوپولیستی و سادهاندیشانه رویکرد اعتراضی خود را ادامه میدهند. البته ممکن است دیدگاه سیاسی برخی از آنها در آینده تغییر یافته و به مخالفان و منتقدان سیاسی بپیوندند، اما باید از خطای این همانی بین آنها و دیگر معترضان خودداری کرد.
مستقل از خواست صدرالساداتیها، این رویداد فسادستیزی کاذب نظام را بیشتر در مقابل دیدگان جامعه قرار داد که چگونه نهادهایی که بنا به وظایف ذاتی وظیفه مبارزه با فساد را دارند، خود آلوده به نفوذ جریانهای متخلف اقتصادی و غارتگران اموال عمومی هستند. تا جایی که نماینده مجلس خبرگان نیز به خاطر فعالیتهای خود و برادرش در فسادستیزی به صورت محفلی تهدید میشوند و حاشیه امنیت ندارند.
اگر فعالیتهای صدرالساداتیها ایراد و اشکال قانونی داشت و آنگونه بود که رسانههای نزدیک به سپاه چون فارس و تسنیم انگیزه آنها را «شهرتطلبی» و یا «غرور» اعلام کردهاند، سپاه و یا قوه قضائیه میتوانست بدون ارعاب و تهدیدهای غیررسمی و پشت پرده به صورت قانونی با آنها برخورد کند و نادرستی ادعاهای آنها را نشان دهد. امتناع از این کار احتمال خالی بودن دستان اطلاعات سپاه و آلودگی آن به نفوذ باندهای مافیایی قدرت و ثروت را قوت میبخشد.
دیگر پیامد این اتفاق تأثیر ناامیدکننده آن بر دیگر جوانان و جریانهای معترض به فساد در جمع خودیهای نظام است که زودتر از آنی که پیشبینی میشد حباب «فسادستیزی» و «جراحی در قوه قضائیه» ابرا
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
مستقل از اینکه چقدر ادعاها و گزارشهای مهدی صدرالساداتی درست است و رویکرد او مناسب هست یا نه، تفاوت صدرالساداتیها با نهاد ولایت فقیه و نیروهای حامل و حامی آن در این است که آنها به شکل جامع و بدور از مخفیکاری خواهان برچیده شدن فساد و ریشهیابی آن به دور از مصلحت و محافظهکاری هستند.
در حالی که نظام با آشنایی از آسیبپذیری نهادی و رفتاری خود به دنبال مبارزه کنترلشده و هدایتشده با فساد با محوریت رهبری است تا نظم موجود سیاسی دستخوش تغییر نشده و برخوردها نیز تا جایی جلو برود که موازنه قوا و سامانههای سیاسی حاکم را دگرگون نسازد. به عبارت دقیقتر در منظومه فکری و سیاسی خامنهای خود فساد فی نفسه محل برخورد نیست، بلکه مصلحتاندیشی و استفاده ابزاری برای کنار زدن و حذف گرایشهای سیاسی مزاحم با «سنتگرایی ایدئولوژیک» وجه غالب را دارد. در این چارچوب است که خامنهای وقتی مسائل معطوف به پیگیری تخلفات اقتصادی و زدوبندها به جای حساس میرسد و تنشها میتواند موازنه قوای سیاسی را بر هم زده و فرصتی برای بسیج اجتماعی به نیروهای خواهان تغییر فراهم آورد، به میدان آمده و می گوید: «کشش ندهید».
مهدی صدرالساداتی و نیروهای همسو با او با اتکا به جامعه و حرکتهای مردمی میخواهند پویش مبارزه با فساد را جلو ببرند و پرده تزویر را از چهره برخی از کارگزاران نظام و هزار فامیلهای بعد از انقلاب کنار بزنند. این حرکت تا جایی که جدی نشود و در حد شعار و تهییج پایگاه اجتماعی نظام و تأمین رضایت آنها باقی بماند، تحمل میشود اما بیش از آن نظام انتظار دارد مسائل از طریق قوه قضائیه با ظابطانش چون اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات دنبال شود و مصلحتها در نظر گرفته شود. همچنین قیمومیت فکری و سیاسی رهبری که در شبکه گسترده نمایندگان و رسانههایش متبلور میشود، باید در نظر گرفته شود و نیروهای معترض آزادی عمل ندارند تا بر اساس تشخیص و بررسیهای خودشان نظرشان را بیان کنند.
بیاعتنایی به هشدارها و تذکرات نهادهای امنیتی نزدیک به بیت رهبری و ادامه دادن دیدهبانی فساد خارج از فیلترینگ نهاد ولایت فقیه باعث شده تا نه تنها صدرالساداتیها به صورت جدی تهدید شوند و فعالیتهایشان محدود شود، بلکه ترور شخصیتی نیز بشوند که «کاسب عدالت»، «شهرتطلب» و یا «فسادستیز بدلی» هستند. دشوار بتوان باور کرد، تهدیدهای اطلاعات سپاه بدون هماهنگی با بیت رهبری باشد، بخصوص که روحالله صدرالساداتی نامهنگاریهای متعددی با خامنهای انجام داده است.
بنبست ساختاری فسادستیزی در نظام باعث میشود که تقابل بین صدرالساداتیها و هر عدالتطلب صادق و فسادستیز واقعی در درون اجتماع باورمند به جمهوری اسلامی گریزناپذیر شود. این اتفاق پیشتر برای دانشجویان موسوم به «عدالتخواه» پیش آمد که در نتیجه فعالیتهایشان متوجه شدند در چارچوب وضعیت موجود سیاسی و کارگزاران و رویههای فعلی امکان اصلاح و برقراری عدالت وجود ندارد. کنار رفتن محمد سرفراز از ریاست صداوسیما و روشنگریهای او از حجم گسترده فساد دیگر نمونه از چالش درونی نظام با پایگاه اجتماعی آن است.
منتهی باید توجه داشت معترض شدن این نیروها شکل گفتمانی و سیاسی متفاوتی با اپوزیسیون، اصلاحطلبان و نیروهای جامعه مدنی دارد و آنها با حفظ باور به بنیادگرایی اسلامی و ضدیت با مدرنیته و چه بسا با گرایشهای شبهپوپولیستی و سادهاندیشانه رویکرد اعتراضی خود را ادامه میدهند. البته ممکن است دیدگاه سیاسی برخی از آنها در آینده تغییر یافته و به مخالفان و منتقدان سیاسی بپیوندند، اما باید از خطای این همانی بین آنها و دیگر معترضان خودداری کرد.
مستقل از خواست صدرالساداتیها، این رویداد فسادستیزی کاذب نظام را بیشتر در مقابل دیدگان جامعه قرار داد که چگونه نهادهایی که بنا به وظایف ذاتی وظیفه مبارزه با فساد را دارند، خود آلوده به نفوذ جریانهای متخلف اقتصادی و غارتگران اموال عمومی هستند. تا جایی که نماینده مجلس خبرگان نیز به خاطر فعالیتهای خود و برادرش در فسادستیزی به صورت محفلی تهدید میشوند و حاشیه امنیت ندارند.
اگر فعالیتهای صدرالساداتیها ایراد و اشکال قانونی داشت و آنگونه بود که رسانههای نزدیک به سپاه چون فارس و تسنیم انگیزه آنها را «شهرتطلبی» و یا «غرور» اعلام کردهاند، سپاه و یا قوه قضائیه میتوانست بدون ارعاب و تهدیدهای غیررسمی و پشت پرده به صورت قانونی با آنها برخورد کند و نادرستی ادعاهای آنها را نشان دهد. امتناع از این کار احتمال خالی بودن دستان اطلاعات سپاه و آلودگی آن به نفوذ باندهای مافیایی قدرت و ثروت را قوت میبخشد.
دیگر پیامد این اتفاق تأثیر ناامیدکننده آن بر دیگر جوانان و جریانهای معترض به فساد در جمع خودیهای نظام است که زودتر از آنی که پیشبینی میشد حباب «فسادستیزی» و «جراحی در قوه قضائیه» ابرا
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر