اگر پیشم بودی با لگد مغزت را متلاشی میکردم!
عزیزِ سحرخیزي صبح امروزم را با این تهدید آغاز کرده و نوشته است:
"امشب شب شهادت رسول اکرم و در آستانه اذان صبح هستیم
برای اولین بار وارد کانالتان شدم و روایتهای دستکاری شده و خیانتبارتان را درباره جنگ و انقلاب مظلوم و رهبر عزیزمان خواندم!"
او نوشته است:
"نمیگویم تمام مفردات و اجزاء نوشتههایت دروغ است، هرگز!!
اما خودت میدانی با کنار هم گذاشتن این روایتهای تقطیع شده چه شعبده بازیای میکنی و چطور افتخارات هشت سال دفاع مقدس را زیر سئوال میبری؟؟
چگونه آمار پرافتخار شهدای عزیز جنگ را زیر سئوال برده و همان حرف شیطانی کودک سرباز ضد انقلاب و سازمان منافقین و رادیو اسرائیل و VOA را نشخوار میکنی که نظام ج.ا.ا با سوء استفاده از احساسات نوجوانان و جوانان آنان را به کشتن داد و از کودکان معصوم سپر انسانی ساخت!
تف به شرف نداشتهات!
و دریغ از ذرهای انسانیت و انصاف و مردانگی!!
ننگ بر این همه خیانت و نفاق"
و بعد مرا متهم به همراهی با بهاییان کرده و نوشته است که اگر پیشش بودم مغزم را با لگد متلاشی میکرد.
و آخرین پیامش این است:
"فعلاً برو به جهنم تا بعداً"
امیدوارم این دوست عزیز و بسیاری از عزیزانی که در این مدت از این جنس پیامها میفرستند حقیقتا دغدغههایی خدایی داشته باشند و دلبستهی شهدای عزیزمان باشند اما از تمام آنها میخواهم اگر نقدی بر محتوای نوشتهها دارند با تریبونهایی که در اختیار دارند نقص نوشتههایم را آشکار کنند تا رسوا شود هر کس که در او غش باشد.
نکتهی دیگر این که برخی میگویند آن چه مینویسی درست است اما بیانش به صلاح نیست. من نگرانم وقتی روبرو شدن با روایتِ وقایعی که دهها سال پیش رخ داده چنین شما را آشفته و غافلگیر میکند، اگر شبیه این وقایع تکرار شود تا چه حد غافلگیر خواهید شد؟
برای خودِ من نیز گاهی نوشتن و روایت این تلخیها چنان سخت میشود که با اشک روان مینویسم اما چارهای جز نوشیدن این تلخیها نیست تا شاید مرور آنها آیندهای شیرینتر برایمان رقم بزند.
ناگفته نماند در کنار این پیامهای تلخ، پیامهای بسیار محبتآمیزی از رزمندگان و خانوادههای شهدای عزیز برایم میرسد که بسیار دلگرمکننده است و این تلخیها را هم در دل شیرینیاش حل میکند.
به امید خدا، هر چند کم و با فاصله، اما خواهم نوشت. برخی دوستان در جریان هستند که یک نوشتهی کوتاه برای کانال را گاه تا هفتهها بررسی و بالا و پایین میکنم و تا مطمئن به دقتش نشوم منتشرش نمیکنم. آرشیو من پر است از مطالبی که با همین بررسیها از خودم مجوز انتشار نگرفته است چرا که نتیجهی بررسیها این بوده که:"این موضوع به تحقیق و بررسی بیشتری نیاز دارد"
ارادتمند مردم نازنین ایران عزیزمان هستم؛ چه آنها که فحش میدهند چه آنها که مهربانی میکنند. عزیزان! من پیش شما در همین ایران عزیز هستم و انشاءالله خواهم بود. لطفا مغزم را با لگد متلاشی نکنید! ما نیازمند گفتگو و تمرین نقد هستیم.
جعفر شیرعلینیا
پنجم آبان 1398
https://t.me/jafarshiralinia
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
عزیزِ سحرخیزي صبح امروزم را با این تهدید آغاز کرده و نوشته است:
"امشب شب شهادت رسول اکرم و در آستانه اذان صبح هستیم
برای اولین بار وارد کانالتان شدم و روایتهای دستکاری شده و خیانتبارتان را درباره جنگ و انقلاب مظلوم و رهبر عزیزمان خواندم!"
او نوشته است:
"نمیگویم تمام مفردات و اجزاء نوشتههایت دروغ است، هرگز!!
اما خودت میدانی با کنار هم گذاشتن این روایتهای تقطیع شده چه شعبده بازیای میکنی و چطور افتخارات هشت سال دفاع مقدس را زیر سئوال میبری؟؟
چگونه آمار پرافتخار شهدای عزیز جنگ را زیر سئوال برده و همان حرف شیطانی کودک سرباز ضد انقلاب و سازمان منافقین و رادیو اسرائیل و VOA را نشخوار میکنی که نظام ج.ا.ا با سوء استفاده از احساسات نوجوانان و جوانان آنان را به کشتن داد و از کودکان معصوم سپر انسانی ساخت!
تف به شرف نداشتهات!
و دریغ از ذرهای انسانیت و انصاف و مردانگی!!
ننگ بر این همه خیانت و نفاق"
و بعد مرا متهم به همراهی با بهاییان کرده و نوشته است که اگر پیشش بودم مغزم را با لگد متلاشی میکرد.
و آخرین پیامش این است:
"فعلاً برو به جهنم تا بعداً"
امیدوارم این دوست عزیز و بسیاری از عزیزانی که در این مدت از این جنس پیامها میفرستند حقیقتا دغدغههایی خدایی داشته باشند و دلبستهی شهدای عزیزمان باشند اما از تمام آنها میخواهم اگر نقدی بر محتوای نوشتهها دارند با تریبونهایی که در اختیار دارند نقص نوشتههایم را آشکار کنند تا رسوا شود هر کس که در او غش باشد.
نکتهی دیگر این که برخی میگویند آن چه مینویسی درست است اما بیانش به صلاح نیست. من نگرانم وقتی روبرو شدن با روایتِ وقایعی که دهها سال پیش رخ داده چنین شما را آشفته و غافلگیر میکند، اگر شبیه این وقایع تکرار شود تا چه حد غافلگیر خواهید شد؟
برای خودِ من نیز گاهی نوشتن و روایت این تلخیها چنان سخت میشود که با اشک روان مینویسم اما چارهای جز نوشیدن این تلخیها نیست تا شاید مرور آنها آیندهای شیرینتر برایمان رقم بزند.
ناگفته نماند در کنار این پیامهای تلخ، پیامهای بسیار محبتآمیزی از رزمندگان و خانوادههای شهدای عزیز برایم میرسد که بسیار دلگرمکننده است و این تلخیها را هم در دل شیرینیاش حل میکند.
به امید خدا، هر چند کم و با فاصله، اما خواهم نوشت. برخی دوستان در جریان هستند که یک نوشتهی کوتاه برای کانال را گاه تا هفتهها بررسی و بالا و پایین میکنم و تا مطمئن به دقتش نشوم منتشرش نمیکنم. آرشیو من پر است از مطالبی که با همین بررسیها از خودم مجوز انتشار نگرفته است چرا که نتیجهی بررسیها این بوده که:"این موضوع به تحقیق و بررسی بیشتری نیاز دارد"
ارادتمند مردم نازنین ایران عزیزمان هستم؛ چه آنها که فحش میدهند چه آنها که مهربانی میکنند. عزیزان! من پیش شما در همین ایران عزیز هستم و انشاءالله خواهم بود. لطفا مغزم را با لگد متلاشی نکنید! ما نیازمند گفتگو و تمرین نقد هستیم.
جعفر شیرعلینیا
پنجم آبان 1398
https://t.me/jafarshiralinia
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر