یادداشت وارده: انتخابات، نه. حق انتخاب، آری
#V 070
https://t.me/divanesara/1057
نویسنده مهمان: ایمان آقایاری @Mehrgan96
«هیچکس نمیتواند مرا مجبور کند به سعادتی مطابق سلیقه او تن دهم*».
واژه انتخابات در کشور ما با نوعی سوء تفاهم آمیخته شده است. این سوء تفاهم که هم مورد سو استفاده اصحاب قدرت قرار گرفته و هم موجبات انفعال شهروندان را فراهم آورده چنین وانمود میکند که عرصه انتخاب افراد محدود است به برگزیدن یکی از میان پیشتر برگزیده شدهها. جامعه نیز در تقابل با این نمایش موضع سکوت و عدم مشارکت اتخاذ میکند.
حال آن که ریشه مشارکت سیاسی در «حق انتخاب» به عنوان بنیادی برای «آزادی سیاسی» است. این پدیده قابل تقلیل به بیعت با حاکمان و یا تبدیل رأیدهنده به بیعتکنندهای منفعل نیست. ضمن این که دستآوردِ انتخابات محصول مشقتهای بسیارِ فکری و عملی انسانهای بیشماری در طول تاریخ است. انسان صاحب حق، موجودی است که از انقیاد و تحت ولایت دیگری بودن بیرون آمده، نمیتواند دو عنصر خود مختاری و صغیر بودن را در یک جا جمع کند.
وقتی جامعهای به مرحلهای از بلوغ و آگاهی میرسد که اراده میکند از قیمومیت دیگری سر باز زند، هر بهانهای جهت حفظ و تداوم این انقیاد، بیدادی ناموجه است. ساختارهای سیاسی اگر انعطاف لازم در مواجهه با تکانههای سیاسی و پویایی اجتماعی را داشته باشند، هرگز چنین احساسی تمامی اقشار و طبقات یک جامعه را در بر نمیگیرد. حال آن که در انسداد سیاسی و وضعیت غیر قابل اصلاح، اکثریت قریب به اتفاق جمعیت در حاشیه قرار گرفته و به محض اطلاع از وضع خود شروع به تکاپو برای بر هم زدن متن می کند؛ حال با هر نتیجه ای، چه نیک و چه شر. همانطور که در آغاز رساله ی «طبقه ی سوم چیست؟» نوشته «ژوزف سییز» اندیشمند انقلابی فرانسه مییابیم: «طبقه ی سوم چیست؟ همه چیز. تا کنون چه بوده است؟ هیچ چیز. اکنون چه میخواهد؟ میخواهد چیزی بشود». و این آغاز ماجراست.
در مقدمه اعلامیه استقلال آمریکا میخوانیم:
«ما این حقایق را بدیهی میانگاریم که همه انسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلب ناشدنی معینی به آنها اعطا کرده است؛ که حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی از جمله آنهاست. و این که برای تضمین این حقوق، حکومتهایی در میان انسانها بر پا میشوند که اختیارات به حق خود را از رضایت حکومت شوندگان کسب میکنند. و این که هر گاه هر شکلی از حکومت پایمال کننده این اهداف شود، حق مردم است که آن را تغییر دهند، یا براندازند، و حکومت تازهای بر پا دارند و بنیان آن را بر چنان اصولی بگذارند ... البته دوراندیشی حکم میکند که حکومتهایی که مدتهاست استقرار یافتهاند به دلایل جزئی و زودگذر تغییر داده نشوند... اما هر گاه رشته دراز سوء رفتارها و زورستانیها پیوسته به همان سیاق ادامه یافت و از قصد کشاندن آنها به زیر یوغ استبداد مطلقه حکایت داشت، حق آنها، بلکه وظیفه آنهاست که چنین حکومتی را کنار بگذارند و برای امنیت آینده خود پاسداران تازهای بگمارند».
این بیان انقلابی توأم با دوراندیشی، ایده راهنمای انسان مدرن در پهنه سیاست است. این متن مؤید استقلال و حقانیت انسان، و مکلف بودن حکومت در قبال او است. حق انتخاب بر خاسته از نگاه نو به انسان و سیاست، تحمیل سبک خاصی از نگرش یا زندگی و هم چنین تحمیل حزب یا فردی خاص برای هدایت امور جمعی را بر نمیتابد. و نیز اجازه نمیدهد که با تفسیر به رأی و به صورت قلب شده این حق، به ملعبهای برای مشروعیتسازی حکومت بدل شود.
از این روی میتوان با استناد به آگاهی انکشاف یافته در عصر نوین و با اتکا به پشتوانهای محکم و غنی مرز میان مقولات مجزا را باز شناخت و جلوی خلط مباحث را گرفت. و نهایتا از موضع فعالانه گفت: انتخابات، نه؛ حق انتخاب، آری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
#V 070
https://t.me/divanesara/1057
نویسنده مهمان: ایمان آقایاری @Mehrgan96
«هیچکس نمیتواند مرا مجبور کند به سعادتی مطابق سلیقه او تن دهم*».
واژه انتخابات در کشور ما با نوعی سوء تفاهم آمیخته شده است. این سوء تفاهم که هم مورد سو استفاده اصحاب قدرت قرار گرفته و هم موجبات انفعال شهروندان را فراهم آورده چنین وانمود میکند که عرصه انتخاب افراد محدود است به برگزیدن یکی از میان پیشتر برگزیده شدهها. جامعه نیز در تقابل با این نمایش موضع سکوت و عدم مشارکت اتخاذ میکند.
حال آن که ریشه مشارکت سیاسی در «حق انتخاب» به عنوان بنیادی برای «آزادی سیاسی» است. این پدیده قابل تقلیل به بیعت با حاکمان و یا تبدیل رأیدهنده به بیعتکنندهای منفعل نیست. ضمن این که دستآوردِ انتخابات محصول مشقتهای بسیارِ فکری و عملی انسانهای بیشماری در طول تاریخ است. انسان صاحب حق، موجودی است که از انقیاد و تحت ولایت دیگری بودن بیرون آمده، نمیتواند دو عنصر خود مختاری و صغیر بودن را در یک جا جمع کند.
وقتی جامعهای به مرحلهای از بلوغ و آگاهی میرسد که اراده میکند از قیمومیت دیگری سر باز زند، هر بهانهای جهت حفظ و تداوم این انقیاد، بیدادی ناموجه است. ساختارهای سیاسی اگر انعطاف لازم در مواجهه با تکانههای سیاسی و پویایی اجتماعی را داشته باشند، هرگز چنین احساسی تمامی اقشار و طبقات یک جامعه را در بر نمیگیرد. حال آن که در انسداد سیاسی و وضعیت غیر قابل اصلاح، اکثریت قریب به اتفاق جمعیت در حاشیه قرار گرفته و به محض اطلاع از وضع خود شروع به تکاپو برای بر هم زدن متن می کند؛ حال با هر نتیجه ای، چه نیک و چه شر. همانطور که در آغاز رساله ی «طبقه ی سوم چیست؟» نوشته «ژوزف سییز» اندیشمند انقلابی فرانسه مییابیم: «طبقه ی سوم چیست؟ همه چیز. تا کنون چه بوده است؟ هیچ چیز. اکنون چه میخواهد؟ میخواهد چیزی بشود». و این آغاز ماجراست.
در مقدمه اعلامیه استقلال آمریکا میخوانیم:
«ما این حقایق را بدیهی میانگاریم که همه انسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلب ناشدنی معینی به آنها اعطا کرده است؛ که حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی از جمله آنهاست. و این که برای تضمین این حقوق، حکومتهایی در میان انسانها بر پا میشوند که اختیارات به حق خود را از رضایت حکومت شوندگان کسب میکنند. و این که هر گاه هر شکلی از حکومت پایمال کننده این اهداف شود، حق مردم است که آن را تغییر دهند، یا براندازند، و حکومت تازهای بر پا دارند و بنیان آن را بر چنان اصولی بگذارند ... البته دوراندیشی حکم میکند که حکومتهایی که مدتهاست استقرار یافتهاند به دلایل جزئی و زودگذر تغییر داده نشوند... اما هر گاه رشته دراز سوء رفتارها و زورستانیها پیوسته به همان سیاق ادامه یافت و از قصد کشاندن آنها به زیر یوغ استبداد مطلقه حکایت داشت، حق آنها، بلکه وظیفه آنهاست که چنین حکومتی را کنار بگذارند و برای امنیت آینده خود پاسداران تازهای بگمارند».
این بیان انقلابی توأم با دوراندیشی، ایده راهنمای انسان مدرن در پهنه سیاست است. این متن مؤید استقلال و حقانیت انسان، و مکلف بودن حکومت در قبال او است. حق انتخاب بر خاسته از نگاه نو به انسان و سیاست، تحمیل سبک خاصی از نگرش یا زندگی و هم چنین تحمیل حزب یا فردی خاص برای هدایت امور جمعی را بر نمیتابد. و نیز اجازه نمیدهد که با تفسیر به رأی و به صورت قلب شده این حق، به ملعبهای برای مشروعیتسازی حکومت بدل شود.
از این روی میتوان با استناد به آگاهی انکشاف یافته در عصر نوین و با اتکا به پشتوانهای محکم و غنی مرز میان مقولات مجزا را باز شناخت و جلوی خلط مباحث را گرفت. و نهایتا از موضع فعالانه گفت: انتخابات، نه؛ حق انتخاب، آری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر