آیت الله برقعی مرجعی که از تشیّع برگشت و آخوند را اختراع شیّادان نامید

آیت الله برقعی مرجعی که از تشیّع برگشت و آخوند را اختراع شیّادان نامید


احسان فتاحی

پیشگفتار

لازم است در ابتدا خدمت خواننده عرض نماییم که هدف از نوشتن این نوشتار برتری مذهبی بر مذهبی دیگر نمی باشد بلکه گفتن حقایقی است در باره شخصیتی از مراجع بزرگ قم که بدلیل اندیشه و اراده ایی که داشته است مورد آزار واذیت ملایان قرار گرفته چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب ،باوجود اینکه ایشان گفته است ،نه سنی هستم نه شیعه بلکه پیرو قرآن هستم . شاید خوانندگان از اینکه درباره یک آخوند می نویسیم تعجب کنند ولی بهر حال مبارزات افراد می تواند در سطوح مختلف از عقایدشان باشد.

برقعی پیش از انقلاب از منبر و مسجد محروم شد ، چون تشیع خرافی را تقبیح می کرد. او اعلام کرد که اسلام چیزی بنام آخوند ندارد و تمامی خرافات شیعه از امامزاده و شفاعت تا خمس وعزاداری، همگی ساخته ملایان شیّاد است. صراحت او در نقد تشیع باعث شد که حتی ساواک او را بازداشت کند. پس از انقلاب هم بارها به زندان افتاد و یکبار وسیله سپاه ترور و بشدت مجروح شد. او جمله مشهوری دارد که می گوید : صد رحمت به زندان ساواک! آنها اقلاً قرآن و سجاده بما دادند ولی این سپاهی ها نه شرم دارند و نه انسانیت !
برقعی پیش از انقلاب از منبر و مسجد محروم شد ، چون تشیع خرافی را تقبیح می کزد. او اعلام کرد که اسلام چیزی بنام آخوند ندارد و تمامی خرافات شیعه از امامزاده و شفاعت تا خمس وغزاداری، همگی ساخته ملایان شیّاد است. صراحت او در نقد تشیع باعث شد که حتی ساواک او را بازداشت کند. پس از انقلاب هم بارها به زندان افتاد و یکبار وسیله سپاه ترور و بشدت مجروح شد. او جمله مشهوری دارد که می گوید : صد رحمت به زندان ساواک! آنها اقلاً قرآن و سجاده بما دادند ولی این سپاهی ها نه شرم دارند و نه انسانیت !
خلاصه زنگینامه علامه برقعی

علامه سید ابو الفضل ابن الرضا برقعى قمی تهرانی در سال ۱۳۲۹هـ ق مطابق با ۱۲۸۷ هـ ش در شهر قم- ایران- در خاندان شیعه مذهبی به دنیا آمد و پدرش سید حسین شخص فقیر و زاهدی بوده است.

جد او سید احمد بن رضی الدین عالم مجتهد و مبارزی بوده که از شاگردان شیرازی کسی که فتوای تحریم تنباکو- ضد نفوذ بریطانیا در ایران- را صادر کرده است میباشد.

مادرش سکینه سلطان دختر شیخ غلام رضا قمی نویسنده ی کتاب ریاض الحسینی میباشد علامه، از اولین روز های حیات پای در مکتب گذاشته، تعلیم و قراءت قرآن مجید و خواندن و نوشتن را فرا گرفت.

سپس به نزد شیخ عبدالکریم یزدی حائری که در آن وقت یکی از بزرگترین علمای شیعه بود رفت تا مراحل تحصیلش را ادامه دهد.

علامه برقعی در حکایت از احوال خویش میگوید: به مدرسه رضویه قم که در آن زمان معروف بود رفتم ولی از اینکه خرد سال بودم به من اطاقی ندادند ولی با اصرار زیاد اطاق کوچکی به من دادند که نه از گرمی محفوظ بودم و نه از سردی.

به هر حال از خانه ی خودم حصیر و فرشی آوردم و در این حجره ی کوچک و یا در این زاویه شب و روزم را گذراندم تا که الحمد لله دروس علوم شرعی را کسب نمودم.

از صرف ونحو شروع کردم وآخرین کتاب مغنی البیب وکتاب الأعاریب ابن هاشم وشرح جامی بر کافیة ابن حاجب را به انتها رساندمبعد از این خود شیخ حائری مدیر از من امتحان گرفت والحمدلله از موفقیت کامل برخوردار شدم که سپس از طرف حوزه ی برایم حقوقی تعیین شده تا ادامه ی تحصیل دهم .

وبه دنبال آن تحصیلم را در علم فقه واصول فقه که در حوزه های علمی رایج است ادامه دادم،در اثنای تحصیل به تدریس درسهای ابتدایی نیز مشغول بودم ورفته رفته یکی از مدرسین حزوه ی قم فائز گردیدم بعدا برای تخصص در علم فقه واصول فقه به نجف اشرف رفتم ودر نزد کبار مراجع شیعه مراحل عالی دروس فقه واصول فقه را طی کردم سه سال در نجف اشرف گذراندم واز بسیاری از علمای کبار آن دیار منجمله: مرجع بزرگ شیعه در آن وقت سید ابوالحسین موسوی اصفهانی کسب علم کردم.

سپس علامه برمی گردد ودر قم نیز اجازه ی اجتهاد را از آیت الله عبدالنبی نجفی عراقی که یکی از مراجع بزرگ شیعه بود اخذ می کند.

گفتاری حکمیانه از آیت الله برقعی در مورد اصول و دزدیدن أفکار مردم توسط آخوندها ونداشتن جوابی صحیح

“ مادر همه بدبختی های ما جهل مردم و غالبا سعی کردن رؤسا و زمامداران که مردم رو جاهل نگه دارن که مردم بیدار نشن سواری بدن محله کورا باشه که اگر گفت من خوشگلم کورا قبول کنن اما اگر چشمشون باز باشه ببینن که خوشگل نیست رسوا میشه تو محله کورا میشه هرکسی بگه من خوشگلم نمیفهمند کورا اما اگر کور نشد بینا شد دیگه هرکسی نمیتوانه ادعای خوشگلی بکنه الان مملکت ما همینحوره سابقا هم همینطور بود یک مشت کر و کور آی اسلام اسلام اسلام چیچیه نمیدونن هیچکدوم نمیدونن اسلام چیه؟
by via لینکستان | لینک‌های جذاب!

نظرات