آیا خاتمی هم از اصلاحپذیری نظام قطع امید کرده؟ #A 259 آرمان امیری @ArmanParian با گذشت چند روز از انتشار سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی و فروکش کردن واکنشهای هیجانی اولیه، به گمانم فرصت آن فراهم شده که با نگاهی آرامتر و دقیقتر مواضع اخیر ایشان را بازخوانی کنیم
آیا خاتمی هم از اصلاحپذیری نظام قطع امید کرده؟
#A 259
آرمان امیری @ArmanParian
با گذشت چند روز از انتشار سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی و فروکش کردن واکنشهای هیجانی اولیه، به گمانم فرصت آن فراهم شده که با نگاهی آرامتر و دقیقتر مواضع اخیر ایشان را بازخوانی کنیم ... من سعی میکنم با کنار هم قرار دادن اشاراتی از دل خود متن ایشان، به سویههایی از اظهارات اخیر اشاره کنم که به باورم محور اصلی صحبتها بودند، اما تا جایی که من دیدم، غالبا نادیده گرفته شدند.
میدانیم که سیاستورزی خاتمی هرگز از جنس انقلابیگری «حسینی» نبوده است. اما برای نسبت دادن شیوه او به سیاست «حسنی» نیازمند یک خوانش جدید از رفتار امام دوم شیعیان بودیم که به نظرم در این سطور ارائه شده. باز هم کلیدواژهها بسیار آشنا و معاصر است. جدالهای سیاسی که مردم را تا حد بسیاری خسته کرده است، شاید از جنس همان «هر ۹ روز یک بحران» و یا شاید از جنس سرکوبهاش شدید پس از انتخابات ۸۸ و سپس گرایش عمومی به توهمی به نام «امنیت در سایه یک حکومت اقتدارگرا». گویی دور باطل «استبداد، هرج و مرج و استبداد» را شاهد هستیم که در نظریه دکتر کاتوزیان مطرح میشود. در اینجا نیز خاتمی به مانند بسیاری از منتقدان، توهم «آرامش و امنیت زیر سایه یک حکومت اقتدارگرا» را به هجو میگیرد، اما در عین حال اشاره میکند که باید صبر کرد تا عموم جامعه دست از این تصور کوتهبینانه بر دارد و البته، اینجا کارویژه جدیدی آغاز میشود که به نظر میرسد خاتمی مدعی انجام آن کارویژه است.
اما آیا خاتمی واقعا دارد چنین روایتی از اوضاع یک دهه گذشته ارائه میدهد؟ آیا او به زبان خاص خودش دارد میگوید: «تن به مصالحه داد تا همگان به چشم ببینند که این حکومت اصلاحناپذیر است؟» چنین روایتی با آن روحیه معمول که از علاقه خاتمی به اصلاح حکومت سراغ داریم سازگار نیست. با این حال، دو مساله در این بین اهمیت دارد:
مساله نخست اینکه برای تقویت این ادعا و این روایت، شواهد متعددی در متن سخنان آقای خاتمی وجود دارد. نخستین و شاید بارزترین شاهد آنکه در هیج کجای سخنان تقریبا یک ساعته، آقای خاتمی کوچکترین اشارهای به رهبری نظام نمیکند. او را مخاطب مستقیم قرار نمیدهد. از او تمجید نمیکند و به طرز عجیبی در حالی که تقریبا در مورد همه چیز سخن میگوید، نفر اول قدرت کشور را به کلی نادیده میگیرد. به ویژه وقتی به یاد بیاوریم که طی یک دهه گذشته، حتی در سختترین شرایط نیز خاتمی همواره گوشه چشمی به رهبری داشته، این سکوت عجیب پررنگتر و معنادارتر به چشم میآید.
اما اجازه بدهید این فرض را قائل بشویم که تمام این نشانهها اتفاقی بودهاند. یعنی فرض بگیریم که اساسا سیدمحمد خاتمی چنین مقصودی که ما روایت کردیم را در سر نداشته و سیر کلمات و صحبتهایش به صورت اتفاقی چنین حالتی را به خود گرفته است. آیا چیزی تغییر میکند؟ مساله دوم از نظر من همینجاست:
چندان اهمیت ندارد که آیا واقعا خود او هم از اصلاحپذیری حکومت ناامید شده باشد یا نه. چندان اهمیت ندارد که آیا نرمشهای مداوم او در برابر ارباب قدرت، از جنس روایتی است که برای صلح امام حسن و رسوایی معاویه قائل است یا نه. مهم این است که بخش بزرگی از جامعه، سرنوشت خاتمی را قضاوت خواهد کرد و از آن درس خواهد گرفت. خاتمی تجسم ناب یک شیوه از تلاش برای اصلاحات در چهارچوب وضع موجود است. «ناب» است از این جهت که هرآنچه اصلاحطلبان در سطح رویا و آرمان برای ابزارها و شیوههای حرکت نرمخویانه قائل بودند او به کمال اجرا کرده است. بیش از هرکسی برای «اعتماد سازی» دست دراز کرده و بیش از هرکسی از آنچه حرکتهای انقلابی خوانده میشود پرهیز کرده است. پس سرنوشت او، به تمام معنی میتواند قضاوتگر خوبی برای سرنوشت این شیوه از سیاستورزی به شمار آید. فرجام کارنامه ۲۰ سال گذشتهاش که به نظر نمیرسد حتی خودش را هم متقاعد کرده باشد.
برای مطالعه نسخه کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده یا instant view استفاده کنید.
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
#A 259
آرمان امیری @ArmanParian
با گذشت چند روز از انتشار سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی و فروکش کردن واکنشهای هیجانی اولیه، به گمانم فرصت آن فراهم شده که با نگاهی آرامتر و دقیقتر مواضع اخیر ایشان را بازخوانی کنیم ... من سعی میکنم با کنار هم قرار دادن اشاراتی از دل خود متن ایشان، به سویههایی از اظهارات اخیر اشاره کنم که به باورم محور اصلی صحبتها بودند، اما تا جایی که من دیدم، غالبا نادیده گرفته شدند.
میدانیم که سیاستورزی خاتمی هرگز از جنس انقلابیگری «حسینی» نبوده است. اما برای نسبت دادن شیوه او به سیاست «حسنی» نیازمند یک خوانش جدید از رفتار امام دوم شیعیان بودیم که به نظرم در این سطور ارائه شده. باز هم کلیدواژهها بسیار آشنا و معاصر است. جدالهای سیاسی که مردم را تا حد بسیاری خسته کرده است، شاید از جنس همان «هر ۹ روز یک بحران» و یا شاید از جنس سرکوبهاش شدید پس از انتخابات ۸۸ و سپس گرایش عمومی به توهمی به نام «امنیت در سایه یک حکومت اقتدارگرا». گویی دور باطل «استبداد، هرج و مرج و استبداد» را شاهد هستیم که در نظریه دکتر کاتوزیان مطرح میشود. در اینجا نیز خاتمی به مانند بسیاری از منتقدان، توهم «آرامش و امنیت زیر سایه یک حکومت اقتدارگرا» را به هجو میگیرد، اما در عین حال اشاره میکند که باید صبر کرد تا عموم جامعه دست از این تصور کوتهبینانه بر دارد و البته، اینجا کارویژه جدیدی آغاز میشود که به نظر میرسد خاتمی مدعی انجام آن کارویژه است.
اما آیا خاتمی واقعا دارد چنین روایتی از اوضاع یک دهه گذشته ارائه میدهد؟ آیا او به زبان خاص خودش دارد میگوید: «تن به مصالحه داد تا همگان به چشم ببینند که این حکومت اصلاحناپذیر است؟» چنین روایتی با آن روحیه معمول که از علاقه خاتمی به اصلاح حکومت سراغ داریم سازگار نیست. با این حال، دو مساله در این بین اهمیت دارد:
مساله نخست اینکه برای تقویت این ادعا و این روایت، شواهد متعددی در متن سخنان آقای خاتمی وجود دارد. نخستین و شاید بارزترین شاهد آنکه در هیج کجای سخنان تقریبا یک ساعته، آقای خاتمی کوچکترین اشارهای به رهبری نظام نمیکند. او را مخاطب مستقیم قرار نمیدهد. از او تمجید نمیکند و به طرز عجیبی در حالی که تقریبا در مورد همه چیز سخن میگوید، نفر اول قدرت کشور را به کلی نادیده میگیرد. به ویژه وقتی به یاد بیاوریم که طی یک دهه گذشته، حتی در سختترین شرایط نیز خاتمی همواره گوشه چشمی به رهبری داشته، این سکوت عجیب پررنگتر و معنادارتر به چشم میآید.
اما اجازه بدهید این فرض را قائل بشویم که تمام این نشانهها اتفاقی بودهاند. یعنی فرض بگیریم که اساسا سیدمحمد خاتمی چنین مقصودی که ما روایت کردیم را در سر نداشته و سیر کلمات و صحبتهایش به صورت اتفاقی چنین حالتی را به خود گرفته است. آیا چیزی تغییر میکند؟ مساله دوم از نظر من همینجاست:
چندان اهمیت ندارد که آیا واقعا خود او هم از اصلاحپذیری حکومت ناامید شده باشد یا نه. چندان اهمیت ندارد که آیا نرمشهای مداوم او در برابر ارباب قدرت، از جنس روایتی است که برای صلح امام حسن و رسوایی معاویه قائل است یا نه. مهم این است که بخش بزرگی از جامعه، سرنوشت خاتمی را قضاوت خواهد کرد و از آن درس خواهد گرفت. خاتمی تجسم ناب یک شیوه از تلاش برای اصلاحات در چهارچوب وضع موجود است. «ناب» است از این جهت که هرآنچه اصلاحطلبان در سطح رویا و آرمان برای ابزارها و شیوههای حرکت نرمخویانه قائل بودند او به کمال اجرا کرده است. بیش از هرکسی برای «اعتماد سازی» دست دراز کرده و بیش از هرکسی از آنچه حرکتهای انقلابی خوانده میشود پرهیز کرده است. پس سرنوشت او، به تمام معنی میتواند قضاوتگر خوبی برای سرنوشت این شیوه از سیاستورزی به شمار آید. فرجام کارنامه ۲۰ سال گذشتهاش که به نظر نمیرسد حتی خودش را هم متقاعد کرده باشد.
برای مطالعه نسخه کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده یا instant view استفاده کنید.
by via لینکستان | لینکهای جذاب!
نظرات
ارسال یک نظر