ید». تقلید در فرهنگِ ایرانی وجود نداشت، زیرا با فرهنگِ آزاداندیش و خردگرایِ ایرانیان درتعارض بود. مرجعِ تقلید که از لبنان آمده بود به مردمِ ایران حکم کرد که دینِتان وباورهایِتان را باید از من بشنوید و از من بیاموزید و از من بگیرید؛ خودِتان حقِ فکر کردن و برگزیدنِ عقیده و باورِتان را ندارید، زیرا شما نمیدانید و من میدانم؛ زیرا نمایندهٔ خدا و نمایندهٔ امامِ معصوم و ارائهدهندهٔ احکامِ دین منم. اینگونه بود که مقدمهٔ تعطیلِ فکر که نتیجهٔ ممنوع بودنِ تفکر برایِ انتخاب بود، در ایران آغاز گردید. امتناعِ تفکر نتیجهٔ حتمیِ پیدایشِ تقلید بود. آمدهگان از لبنان به مردمِ ایران حکم میکردند که ما فقها میاندیشیم و میگوئیم، و شما ایرانیها بشنوید و اطاعت کنید و بیپرس و جو بهکار بندید. شیخ کَرَکی صدها تن را با عنوانِ فقیه از لبنان به ایران آورد، واردِ دستگاهِ دینی کرد و کلِ دستگاهِ دینیِ ایران بهدستِ لبنانیها سپرده شد. از آن پس تا پایانِ دورانِ صفوی هرچه فقیهِ شیعه در ایرانِ صفوی میشناسیم فرزندان و نوادهگان همین لبنانیان بودند.
بر هر فقیهِ نامدارِ دوازده امامی دورانِ صفوی و منسوب به شهرهایِ ایران با لقبهائی همچون استرآبادی، قزوینی، سیستانی، اردبیلی، تبریزی و... دست بگذاریم وقتی ریشهاش را میکاویم میبینیم که به یکی از این لبنانیها یا یک عراقی خواهد رسید.
منبع: قزلباشان در ا یران
نویسنده: رضا سحری
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
بر هر فقیهِ نامدارِ دوازده امامی دورانِ صفوی و منسوب به شهرهایِ ایران با لقبهائی همچون استرآبادی، قزوینی، سیستانی، اردبیلی، تبریزی و... دست بگذاریم وقتی ریشهاش را میکاویم میبینیم که به یکی از این لبنانیها یا یک عراقی خواهد رسید.
منبع: قزلباشان در ا یران
نویسنده: رضا سحری
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
نظرات
ارسال یک نظر