شروع جنگ همانا و شروع تلفاتِ آن نیز همانا.(۱۴) میلیونها مرد در جنگ کشته شده اند. ضربه...

شروع جنگ همانا و شروع تلفاتِ آن نیز همانا.(۱۴) میلیونها مرد در جنگ کشته شده اند. ضربه های سنگین با وسایل گوناگونی به آنها وارده شده، با شمشیر و توپ سرهای خود را از دست داده، با تبر تکه پاره شده، و هر جزئی از بدنشان – سر، قفسه سینه، شکم، اندامهای تناسلی و اعضای دیگر- قطعه قطعه شده است.(۱۵) آنها با گاز مسموم شده، زنده سوزانده شده، با هواپیما به سوی مرگشان سقوط کرده، غرق شده و از فشار ناشی از انفجار دچار خونریزی داخلی می شدند. برخی فورا می میرند. دیگران در اثر خونریزی جان می دهند، و تسلیم انواع عفونتها شده یا به شکل دیگری در اثر زخمهایشان در طول دوره هایی با مدت زمان متفاوت هلاک می شوند. برخی که به شکلی کشنده آسیب می دیدند در میدان نبرد به آرامی جان می دادند زیرا تخلیه به موقع برای درمانِ پزشکی غیرممکن بود.

اما همه تلفات مهلک نیستند. برخی نسبتا خفیفند، با این حال در مقایسه با زنان که با معاف شدن از جنگ از چنین آسیبهایی نجات می یافتند یک عدم مزیت به شمار می روند.(۱۷) اما آسیبهای جدی شدیدا معمول هستند. مردان اعضا، فک، بینی، گوش و چشمانشان را از دست داده اند. آنها به شیوه های بسیاری کور، کر، فلج و معیوب شده اند. اما همه زخمها فیزیکی نیستند. آسیبهای روانیِ[۵] جنگ، و مصدومیت، شاهدی است بر مرگهای وحشتناک و زخمهای همراهان، و حتی تحمیل چنین چیزهایی بر دشمنان نیز می تواند به آسانی باعث آسیبهای روانی گردد.(۱۸) سربازان می توانند دهه ها به خاطر تجربیاتِ جنگی شان شبح زده شوند، و زندگی هایشان به هزاران شیوه به شکلی منفی متاثر گردد.

وحشتهای جنگ چنانند که سربازانِ بسیاری – حتی کسانیکه به صورت داوطلبانه به جنگ می آیند، اما خصوصا سربازانِ اجباری- به جای ماندن، میدان جنگ را ترک می کنند. فشارها علیه فرار از خدمت تاحدی اجتماعی است. مردان، اگر قرار باشد که آبروی خود را حفظ کنند باید شجاعانه و «با افتخار» عمل کنند. اما این فشارها برای اینکه همه مردان را در صفوف نبرد حفظ کند ناکافی است و از اینرو مجازاتهای تندی نسبت به آندسته از افرادی تحمیل می شود که در پی عدم مشارکت یا فرار از خدمت بوده اند. فراریان مرتبا به زندان افکنده می شوند اما مجازاتهای دیگر شامل داغ گذاری بوده است.(۱۹) فراریان اغلب یا به صورت فی الفور و یا در پی دادگاهی نظامی اعدام شده اند.(۲۰) دربین آندسته از کسانیکه به خاطر فرار از خدمت اعدام می شدند بودند کسانی که امروزه، دستکم در برخی از جوامع، به عنوان افرادی شناخته می شوند که دارای اختلال فشار روانی پس-آسیبی[۶] هستند.(۲۱) اما همچنان، حتی در جوامعِ پیشرفته، مواردی وجود دارد که ارتش به اندازه کافی نسبت به فشارهای روانیِ جنگ واقف نیست. در سال ۲۰۰۳ سربازی آمریکایی، در دومین شب حضورش در عراق، شاهد فردی عراقی بود که مسلسلی او را به دو نیم کرده بود. سرباز دچار تهوع شد و «و ساعتها شوکه شده بود. دچار سردرد شده و از ناحیه قفسه سینه دچار آسیب دیدگی شد.» «وقتیکه به مافوقش اطلاع داد که او حمله ای ناگهانی را تجربه کرده بود و نیاز داشت تا کسی را ببیند،» مافوقش گفته بود که به او «دو قرص خواب بدهند و به او گفته بود که از آنجا گم شود.»(۲۳) دو روز بعد او به ایالات متحده فرستاده شد و سپس به ترسویی متهم شد. او گفته بود که «ترسو اَنگِ نسبتا بزرگی است که آنرا با خود به هرجایی می برد.»(۲۴) نهایتا او از همه اتهامات تبرئه شد،(۲۵) اما این امر پیش از آنکه باعث مقدار زیادی فشار و ناراحتی برای او شود رخ نداد.

سربازان دیگر، در آرزوی اجتناب از ادامه نبرد و مجازاتهای ناشی از فرار، خود را به بیماری روانی زده اند، در حالیکه برخی دیگر نیز به اعمالی همچون معیوب ساختنِ خویشتن پناه آورده اند تا اثبات کنند که به درد ادامه خدمت نمی خورند.(۲۶) برخی آنچنان نومید می شوند که اقدام به گرفتنِ جانشان می کنند.(۲۷)

برخی سربازان تبدیل به زندانیانِ جنگ می شوند. هرچند اکنون معاهداتی وجود دارد که بر نحوه رفتار با زندانیان حکمفرماست، این معاهدات نسبتا جدیدند و حتی اکنون نیز مرتبا نقض می شوند. همه زندانیان جنگ، در مقام تعریف، زندانی هستند و از سختیهایی رنج می برند که با زندانی شدن همبستگی دارد. برخی کتک زده شده، شکنجه گردیده، گرسنه نگه داشته شده و به اعمال شاقه محکوم می شوند. برخی هم اعدام می گردند.

read more...

نظرات