لینکستان | لینک‌های جذاب's Post

علی زمانیان

گذار از "غریزه‌ی تاناتوس" به "غریزه‌ی اروس" و رنج‌هایش


۱. یکی از آموزه‌های فروید، طرح دو گونه غریزه در انسان است. دو نوع غریزه‌ی بنیادین، که در ساختار روان‌شناختی آدمی نهاده شده‌است؛ و آن دو نوع عبارت است از:
الف) غریزه‌ی تاناتوس
ب) غریزه‌ی اروس

در یک برداشت آزاد، این دو مفهوم اشاره دارد به دو رویکرد کلی به زندگی:

غریزه‌ی زندگی‌گریزی
غریزه‌ی زندگی‌خواهی

گرچه غرائز، اکتسابی نیستند، اما این فرهنگ است که به یکی از غرائز، مجال فراخ و وسیعی برای ظهور و بروز می‌دهد و دیگری را در تنگنای ابراز می‌گذارد؛ یکی را تحسین، و دیگری را دست‌کم به‌نحو پنهان، تقبیح می‌کند؛ و این مهم است که آدمی، تحت کدام فرهنگ و تعلیم و تربیت می‌زید؛ زیرا نگرش او، تحت‌تاثیر همان تعالیم، شکل می‌گیرد، یا به‌نحو اغلبی، زندگی‌خواه و لذت‌طلب، و یا به وجه اکثری، زندگی‌گریز می‌شود و نسبت به لذائذ دنیا، نگرش منفی‌ می‌یابد.
@sokhanranihaa
عموم ادیان، و در میان دین‌داران، به‌ویژه عارفان، میل بیش‌تری به غریزه‌ی تاناتوس یا همان مرگ‌خواهی و زندگی‌گریزی دارند. لذت‌ها را به چشم، حقیر می‌بینند. گاه حتی زبان به تقبیح "لذت و شادی" می‌گشایند. نسبت به ثروت و جاه و جلال دنیایی بدبین‌اند. از این‌رو اگر به سبک زندگی‌شان نظر کنیم، می‌بینیم چگونه در پوشاک و خوراک و محل زندگی و...خود را به عسرت و رنج می‌افکنند.

یکی از نشانه‌های حضور پررنگ "تاناتوس" و قدرت گرفتنِ گرایش به زندگی‌گریزی، بسیار بهادادن به مناسک مرگ و عزاداری‌های طولانی برای رفتگان است. گاهی دنیا را چنان تلخ، و خود را تلخ‌کام می‌یابند که زبان به سرزنش خویش می‌گشایند و آرزو می‌کنند کاش اصلا به دنیا نیامده‌بودند.

ادبیات تاریخی هر قوم و ملتی، بهترین و گویاترین تجلی دو گونه غریزه‌ی زندگی‌خواهی و یا زندگی‌گریزی است. کاوش در ادبیات، درحقیقت، نقبی به نگرش ذهنیت هر ملتی است که به زندگی، خویش، هستی و اساسا به "بودن یا نبودن"، چگونه می‌اندیشیده‌اند. پس از آن، مناسک و شعائر، نیز متن موثری است برای فهم بهترِ شیوه‌ی زندگی، که در آن کدام‌یک از آن دو غریزه، قدر دیده‌ و بر صدر نشسته‌است. ادبیات، عالم ذهن و ضمیر را و مناسک و شعائر، ساحت برون و عینی را به ما می‌نمایاند. از این مسیر، به شناخت نظری و عملی ملت‌ها می‌توان نزدیک شد و نسبت‌شان را با زندگی و شادی، فهم کرد.

۲. کسانی که مدرنیته‌ی "اروس‌گرا‌" را نه در تمامیتش، بلکه در رهایی افسارگسیخته و هرچه بیش‌تر از قید و بندها، بیرون آمدن از سایه‌ی هرگونه مرجعیت، شادی‌طلبی و کام‌جوییِ حداکثری می‌دانند، از دو روی سکه‌ی مدرنیته، فقط یک‌روی آن را می‌بینند و آن، لذت‌ها و کام‌جویی‌هاست؛ غافل از آن‌که برای ساختن دنیای جدید، تلاش مستمر و جانکاه و زحمت بی‌شمار لازم است.

چنین واکنش افراطی، شاید از آن‌رو است که از زندگی‌گریزیِ تاریخی، خسته شده‌اند؛ اما نسبت به مرز و معیاری که بر فرایند زندگی‌خواهی حاکم است، بیگانه‌اند؛ درنتیجه، گذار از فرهنگ تاناتوس به اروس، در یک عدم تعادل منطقی، سبب بروز انواع ناهنجاری‌ها، فسادها و درنتیجه، رنج‌های فردی و اجتماعی می‌شود. می‌خواهد از تاناتوس بگریزد، اما اخلاقِ گریز را نمی‌داند و به بی‌پرواییِ عنان‌گسیخته دچار می‌شود. علاوه بر این، می‌خواهد احساس منفیِ ناشی از خسارت زمانِ از دست رفته‌اش را در کم‌ترین مدت، جبران نماید. فقدان ‌"اخلاق لذت" و "اخلاق جبران"، او را به افراط، و رفتارهای غیرعقلانی می‌کشاند. مثال‌هایش را می‌توان در کسانی نشان داد که با تغییر نگرش ناشی از قدرت و ثروت(عموما بادآورده)، به چپاول و غارت همه‌چیز دست می‌برند.

آن‌چه اکنون تجربه می‌کنیم، گذار از فرهنگ زندگی‌گریزِ تاریخی، به زندگی‌خواهیِ مدرن است. تجربه‌ای از سرگردانی و گریختن به سوی شادی و لذت و اما بی‌مرز و معیار. چهارچوب پیشین، شکسته شده‌ و هنوز چهارچوبی مستحکم و پایدار برقرار نشده‌است. بنابراین وارد زندگیِ اخلاقاََ ناروا می‌شوند و چندان قابل پیش‌بینی نیست که چه‌زمانی به زندگیِ عقلانی و اخلاقی جدید، مبتنی بر لذت‌خواهیِ موجه خواهند رسید. تا آن زمان، رنج بر رنج افزوده خواهد شد.

امروزه با پدیده‌ی غریبی مواجه‌ایم:
رویکرد نظری نظام سیاسی حاکم، به‌نحو افراطی، زندگی‌گریز و اما حکمرانان، در عمل، به نحو بیمارگون، اروس‌گرا و دنیاطلب‌اند.

....... ۱۴۰۰/۰۶/۲۵


@sokhanranihaa
@kherade_montaghed
کانال سخنرانی ها

By: via لینکستان | لینک‌های جذاب

نظرات