ما هم آچمز شدیم

خانم اسلاونکا دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» از این می‌گوید که کمونیسم با مردم کشورش (کرواسی) بخصوص زنان چه کرد. از تفاوت‌های کشورش با دنیای غرب می‌گوید، از تفاوت‌هایی که شاید حتی در تصور کسی در آن سوی دیوار برلین، کسی که در سوئد و یا در آمریکا گذران زندگی می‌کند نمی‌گنجد. او به یاد می‌آورد دوران فقر را، دورانی که در آن فقر به نظر وحشتناک نمی‌آمد، چون که تقریبا همگانی بود. او می‌گوید: حکومتی که فقر را عادلانه توزیع کرده بود، مردمی که توت‌فرنگی یا پرتقال نه اینکه نتوانند بخرند بلکه حتی ندیده بودند، کشوری که یک روز می‌دیدی موی همه خانم‌ها قرمز شده است، نه به خاطر مد شدن رنگ قرمز بلکه به خاطر اینکه تمام رنگ‌های دیگر در بازار نایاب شده و فقط رنگ قرمز موجود است، از کشوری که در آن هر روز یک کالا نایاب می‌شود، یک روز شیر را کوپنی می‌کند یک روز قهوه در بازار ندارد یک روز شکر نیست و یک روز دستمال و مردم باید با روزنامه‌هایی که احتمالا به درد همین کار می‌خورد خودشان را تمیز کنند. از حکومتی که مردمش به سکوت عادت کرده‌اند و هر سردبیری خود سانسورچی‌ست و صحبت از هر مفهومی - چه محیط‌‌‌زیست، چه حقوق زنان، یا صلح و ...- تهدیدی برای حکومت تلقی می‌شود.
با ۱ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بالاچه معرفی کتاب
لینک مستقیم

read more...

نظرات