در یک جمع دوستانه، داشتیم درباره همینچیزها صحبت میکردیم. گفتم اتفاقن ما با بحرانِ نشناختن مردان مواجهیم. گفتم تابهحال شده کسی دوربینش را بردارد و ببرد سمت مردانی که بهتازگی جدا شدهاند و از آنها بخواهد اندوهشان را، مواجههشان با خانه خالی را، احساس شکست یا حتی پیروزیشان را روایت کنند. چقدر به مردان تکوالد و مصائب تربیت کودک بدون وجود مادر پرداختهایم. چقدر از مردان خواستهایم درباره ترسشان از مرگ، از بیپولی، از شکست، از سرطانهای مردانه و... حرف بزنند؟ اینکه «ما با فقدان روایتهای مردانه مواجهیم» را در زمان پیداکردن خانهای برای اجاره کردن دوستم حدیث فهمیدم. برخلاف انتظارم توی مراوده با صاحب خانهها و املاکها فهمیدیم که اتفاقن به زنِ تنها خیلی راحتتر از یک مرد تنها (حتی با وجود یک بچه) خانه اجاره میدهند. من هیچوقت این را نمیدانستم. برای همین از دوستان زیادی (آقا) پرسوجو کردم و با ملاحظهکاری برایم گفتند که چقدر اجارهکردن یک خانه برای یک مرد تنها، سخت و جانفرساست.
با ۱ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بالاچه حقوق بشر
لینک مستقیم
با ۱ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بالاچه حقوق بشر
لینک مستقیم
نظرات
ارسال یک نظر