نظر آقای بروجردی در باره تشکیل حکومت فقها

اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود

کناره‌جویی آیت‌‌الله بروجردی از سیاست تا حدی بود که درباره جنبش ملی شدن صنعت نفت گفت که: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوانم پیش بینی کنم، وارد نمی‌شوم… البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند… لذا به آقای بهبهانی (سید محمد، از نزدیکان به دربار) و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند.»

اختلاف دیدگاه میان آیت‌‌الله بروجردی و نواب

اختلافات میان نواب و آیت‌‌الله بروجردی بالا می‌گیرد. آیت‌‌الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی نقل می‌کند که: «یک شب ماه مبارک رمضان، از سر شب تا صبح، با مرحوم نواب صفوی صبحت کردم و آنچه را آیت‌‌الله العظمی ‌بروجردی نمی‌پسندیدند، به ایشان تذکر دادم. به ایشان گفتم: بعضی از کارهای شما، باعث انزجار از شما می‌شود، لذا آیت‌‌الله بروجردی از شما رنجیده‌اند. به صلاح شما نیست که با آیت‌‌الله بروجردی مخالفت کنید. این، مثل این می‌ماند که در داخل کشتی، با ناخدای کشتی در بیفتید.

از فدائیان اسلام، پیش آیت‌‌الله بروجردی، شکایت زیادی می‌شد. مثلا برای کسی نوشته بودند که:
شما باید فلان مقدار پول بدهید و به قیام کمک کنید والا سر و کارت با این‌ها (منظور خنجر یا اسلحه‌ای بود که شکلش را کشیده بودند) خواهد بود. ‌افراد می‌ترسیدند و به آیت‌‌الله بروجردی اعتراض می‌کردند.
آیت‌‌الله بروجردی، اما می‌گفت «آخر دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست. با تهدید و غصب اموال مردم که نمی‌شود مبارزه کرد.»
پاسخ نواب به این انتقادات این بود که «ما به قصد قرض می‌گیریم. آنچه می‌گیریم، برای تشکیل حکومت علوی است. هدف ما، مقدس و مقدم بر این‌هاست. هنگامی ‌که حکومت علوی را تشکیل دادیم، قرض مردم را می‌پردازیم. پیغمبر (ص) هم، در هنگامی‌ که ضعیف بود چنین می‌کرد. چنانچه در جریان ایل قریش، چنین کرد. پیامبر (ص) این عمل را جایز می‌شمرد.»

دین مردم به بازی گرفته می شود:

صادق طباطبایی در کتاب خاطرات سیاسی- اجتماعی خود نوشته است: «
در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌‌الله بروجردی دیدار کنند. طلبهٔ جوانی که بعد‌ها فهمیدم نواب صفوی بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است. بعد‌ها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیت‌الله بروجردی را داشتند که ایشان آن‌ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر آیت‌الله فاضل لنکرانی) علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و می‌پرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟
ایشان در جواب می‌گویند: این آقایان می‌خواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند.

شخص دیگری (ظاهرا مرحوم آیت‌الله کبیر) که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیت‌الله بروجردی در جواب می‌گویند: اشکال بزرگ این امر در اینجا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.»



source https://medium.com/@golstar/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D9%81%D9%82%D9%87%D8%A7-651672c044aa?source=rss-8c767f30b98d------2

نظرات