فقدان روایتهای مردانه

بررسی این‌که چرا مردها عموما از خودشان و تجارب‌شان کمتر از زن‌ها حرف می‌زنند، نیازمند پژوهش‌های مختلف در حوزه‌های جامعه‌شناسی، روانشناسی، و... است. در ساختارها و نظام‌های مردسالار، همان‌قدر که روایت‌های زنان از تجارب زیسته‌شان اهمیتی ندارد، به‌همان‌اندازه هم به روایتِ مردان از خود درونی‌شان، احساسات، فقدان‌ها، دل‌نگرانی‌ها، شکست‌ها و تجارب زیسته‌شان اهمیتی داده نمی‌شود. مردها عموما باید شکست‌ناپذیر، جنس اول، همیشه‌قهرمان و استوار باشند. ازاین‌رو، کلیشه‌ها مدام از آن‌ها می‌خواهد که احساسات تجربه‌شده‌شان را به حاشیه ببرند تا مبادا عقلانیت یا برخی از وجوه مردانگی آن‌ها خدشه‌دار شود. نمونه‌اش؟ «مرد که گریه نمی‌کند»! بر اساس نتایج یک پژوهش، برخلاف انتظار عموم، مردها بعد از جدایی دوره سوگ طولانی‌تری را پشت سر می‌گذارند. زن‌ها اغلب بعد از جدایی همدلی و هم‌دردی بیشتر دریافت می‌کنند، اما مردان خودشان را بیش‌ازاندازه تنها و طردشده درک می‌کنند. در نتیجه، بعد از جدایی‌های زناشویی و عاطفی، آن‌ که در حفره عمیق ناامیدی و اندوه فرو می‌رود، مردِ رابطه است. این‌که «ما با فقدان روایت‌های مردانه مواجهیم» را در زمان پیداکردن خانه فهمیدم. برخلاف انتظارم توی مراوده‌ پدرم با صاحب خانه‌ها و املاک‌ها فهمیدم که اتفاقا به زنِ تنها خیلی راحت‌تر از یک مرد تنها (حتی با وجود یک بچه) خانه اجاره می‌دهند. همه این‌ها را گفتم تا برسم به این‌که، فقدان این روایت‌ها زمانی کم و کمتر می‌شود که روایت‌ها شنیده شود. یک‌جایی هم مردها باید آستین بالا بزنند و از خودشان و جهان‌شان که اتفاقا از اندوه و سختی لبریز است، حرف بزنند. درنتیجه، سیمین‌غانم خوب‌چیزی گفت: «بگو». بگویید، بنویسید، روایت کنید و اجازه بدهید با فهم دنیای انسان مذکر، شانه‌به‌شانه هم به‌تماشای دنیا بایستیم.
با ۱ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بالاچه حقوق بشر
لینک مستقیم
by golstar via بالاترین: لینک‌های golstar (فرستاده)

نظرات