آزادی از نوع ایرانی
دو مقالهی فوق در مورد نیوزیلند را بخوانید (اینجا و اینجا)، و بعد تصور کنید که سی سال است کمونیستهای وطنی در مورد "سیاستهای لیبرالی اقتصادی" در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی (و حتی احمدینژاد!) مینالند! اگر نیوزیلند سیاستهای آزادی و لیبرالی اقتصادی اجرا کرد، و اگر سیاستهای هر دوره از ج.ا. را هم "لیبرالیسم اقتصادی" بنامیم، داستان آن زن در مثنوی تداعی میشود که جفتگیری الاغی نر را دید و آن را با همبستری شوهران مقایسه کرد (هشدار: محتوای بزرگسال)!
حتی در دههی ۱۳۶۰ هم، یعنی در اوج کمونیسمبازی نظام، مشخص شده بود که بسیاری از شرکتهای مصادرهشده باری بر روی دوش دولتاند. در دههی ۱۳۷۰، با فروپاشی بلوک شرق، بسیاری در جهان مسیر ازادی اقتصادی را انتخاب کردند، و در ایران هم فرصت خوبی برای این کار بود. خصوصیسازی خیلی از شرکتها در آن زمان یا دورههای بعدی انجام شد. ولی آیا واقعاً این دوره را میتوان دورهی سیاستهای آزادی اقتصادی نامید؟
با نیوزیلند مقایسه کنیم، هزاران تفاوت میبینیم، از جمله:
اولین تفاوت را در خود مدعیان طرفداری از اقتصاد آزاد در ایران باید دید! در نیوزیلند، خیلی ساده و سرراست و عمدتاً با استفاده از ابزار قانونگزاری، دولتزدایی و مقرراتزدایی کردند، خصوصیسازی کردند.... در ایران، مدعیان اقتصاد آزاد سهیم شدند در تعریف پروژههای دولتی توسعه، در نوشتن برنامههای پنجساله و دهساله توسعه (به سبک کشورهای سوسیالیستی)، در برنامهریزی دولتی.... اینان بر روی زمین غصبی موسسه دولتی تاسیس کردند (برای بسط اقتصاد آزاد!)، پروژههای دولتی گرفتند، برای مدیران دولتی کلاسهای مدیریت دولتی گذاشتند، و با تزریق مزخرفات مدیریتی آنها را باد کردند و به آنها توهم هر چه بیشتر دانش و برنامهریزی دادند.
خصوصیسازیها عمدتاً از درد ناچاری (زیانده بودن شرکتها) بود، خیلی از صنایع بزرگ خصوصی نشدند، و خیلیهاشان "خصولتی" شدند، یعنی تحویل نهادهایی شدند که به گونهای جزو حاکمیتند.
خصوصیسازیها با فساد گسترده همراه بود، و بسیاری از این خصوصیسازیها رانتی بود برای افراد صاحب رانت.
از حجم دولت در هیچ دورهای کم نشد، بلکه هر روز حجم دولت افزایش یافت. حتی برای مفهوم اقتصادی "رقابت"، شورای دولتی رقابت راه انداختند که کارش شد قیمتگذاری دستوری!
نه تنها مقرراتزدایی نشد، بلکه مقررات و قوانین دستوپاگیر مرتباً اضافه شد، قوانینی که خیلی مواقع، نقض اصول مالکیت یا نقض آزادی و احترام قراردادها را داشت. در همان زمان رفسنجانی، قانون فاجعهبار کار تصویب شد که یکی از چپیترین قانون کارهای دنیاست. سازمان تعزیرات حکومتی (یکی از مخربترین سازمانها در اقتصاد) از ابداعات همان زمان است؛ نیز قیمتگذاری دستوری روی تقریباً همه چیز و تعیین نرخ دستمزد ادامه یافت.
با وضع انواع مقررات، موجب انحصار و رانت و فساد گسترده در همه جا شدند.
محدودیتهای گسترده روی تجارت آزاد و واردات و صادرات ادامه یافت و بیشتر شد. همان زمان رفسنجانی بود که با یک عمل نابخردانهی محدودیت روی صادرات فرش، بازار فرش خود در دنیا را از دست دادیم. از محدودیت واردات برای سرپا نگاهداشتن شرکتهای خاص زیانده مانند خودروسازی استفاده کردند.
انواع و اقسام مجوزهای جدید برای کسبوکار الزامی شدند (در نیوزیلند برای راهاندازی یک شرکت یا تولید یکمحصول به هیچ مجوزی نیاز ندارید، و کل پروسهی "ثبت شرکت" یک ساعت هم نیاز ندارد. در ایران برای راهاندازی و گرفتن مجوزهای لازم برای یک محصول خوراکی لااقل ۶ ماه نیاز دارید).
به اسم توسعه، انواع پروژههای دولتی انجام شد، مانند سدسازیهای گسترده، ایجاد صنایع سنگین (و آببر مثلاً در قلب کویر!)، گسترش بیامان صنعت نیشکر در خوزستان،... در مورد نتایج آنها و تخریب محیطزیست قبلاً نوشتهام.
افزایش نقدینگی به شدت قبل و حتی شدیدتر ادامه یافت. الان ۵۰ سال است که در کشور تورم دورقمی داریم.
دولت فروشگاههای زنجیرهای رفاه راه انداخت!
در حوزهی مسکن، انواع قوانین در مورد کاربری زمین وضع کردند (به صورت متمرکز در تهران، برای همهی ایران!). هنوز مرغوبترین زمینها خیلی جاها در مالکیت دولت است.
حتی در جاهایی که به بخش خصوصی اجازهی کار و رقابت با بخش دولتی داده شد، آنها را به شدت محدود کردند. مثلاً در مورد مدارس و دانشگاههای خصوصی، تمام مطالب درسی و مدارک و خلاصه همه چیزشان باید مطابق با مدارس و دانشگاههای دولتی میبود. همچنین، دانشگاههای خصوصی باید با دانشگاههای دولتی رقابت کنند که بهترین دانشجوها را با استفاده از پول مفت دولتی جذب میکنند.
میتوانم این لیست را تا بینهایت با جزئیات ادامه دهم. واقعاً یا حماقتی بینهایت میطلبد، یا خباثتی بیحد، که در مورد هر دورهای از ج.ا. صحبت از "سیاستهای لیبرالی اقتصادی" شود.
@jenabegav
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
دو مقالهی فوق در مورد نیوزیلند را بخوانید (اینجا و اینجا)، و بعد تصور کنید که سی سال است کمونیستهای وطنی در مورد "سیاستهای لیبرالی اقتصادی" در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی (و حتی احمدینژاد!) مینالند! اگر نیوزیلند سیاستهای آزادی و لیبرالی اقتصادی اجرا کرد، و اگر سیاستهای هر دوره از ج.ا. را هم "لیبرالیسم اقتصادی" بنامیم، داستان آن زن در مثنوی تداعی میشود که جفتگیری الاغی نر را دید و آن را با همبستری شوهران مقایسه کرد (هشدار: محتوای بزرگسال)!
حتی در دههی ۱۳۶۰ هم، یعنی در اوج کمونیسمبازی نظام، مشخص شده بود که بسیاری از شرکتهای مصادرهشده باری بر روی دوش دولتاند. در دههی ۱۳۷۰، با فروپاشی بلوک شرق، بسیاری در جهان مسیر ازادی اقتصادی را انتخاب کردند، و در ایران هم فرصت خوبی برای این کار بود. خصوصیسازی خیلی از شرکتها در آن زمان یا دورههای بعدی انجام شد. ولی آیا واقعاً این دوره را میتوان دورهی سیاستهای آزادی اقتصادی نامید؟
با نیوزیلند مقایسه کنیم، هزاران تفاوت میبینیم، از جمله:
اولین تفاوت را در خود مدعیان طرفداری از اقتصاد آزاد در ایران باید دید! در نیوزیلند، خیلی ساده و سرراست و عمدتاً با استفاده از ابزار قانونگزاری، دولتزدایی و مقرراتزدایی کردند، خصوصیسازی کردند.... در ایران، مدعیان اقتصاد آزاد سهیم شدند در تعریف پروژههای دولتی توسعه، در نوشتن برنامههای پنجساله و دهساله توسعه (به سبک کشورهای سوسیالیستی)، در برنامهریزی دولتی.... اینان بر روی زمین غصبی موسسه دولتی تاسیس کردند (برای بسط اقتصاد آزاد!)، پروژههای دولتی گرفتند، برای مدیران دولتی کلاسهای مدیریت دولتی گذاشتند، و با تزریق مزخرفات مدیریتی آنها را باد کردند و به آنها توهم هر چه بیشتر دانش و برنامهریزی دادند.
خصوصیسازیها عمدتاً از درد ناچاری (زیانده بودن شرکتها) بود، خیلی از صنایع بزرگ خصوصی نشدند، و خیلیهاشان "خصولتی" شدند، یعنی تحویل نهادهایی شدند که به گونهای جزو حاکمیتند.
خصوصیسازیها با فساد گسترده همراه بود، و بسیاری از این خصوصیسازیها رانتی بود برای افراد صاحب رانت.
از حجم دولت در هیچ دورهای کم نشد، بلکه هر روز حجم دولت افزایش یافت. حتی برای مفهوم اقتصادی "رقابت"، شورای دولتی رقابت راه انداختند که کارش شد قیمتگذاری دستوری!
نه تنها مقرراتزدایی نشد، بلکه مقررات و قوانین دستوپاگیر مرتباً اضافه شد، قوانینی که خیلی مواقع، نقض اصول مالکیت یا نقض آزادی و احترام قراردادها را داشت. در همان زمان رفسنجانی، قانون فاجعهبار کار تصویب شد که یکی از چپیترین قانون کارهای دنیاست. سازمان تعزیرات حکومتی (یکی از مخربترین سازمانها در اقتصاد) از ابداعات همان زمان است؛ نیز قیمتگذاری دستوری روی تقریباً همه چیز و تعیین نرخ دستمزد ادامه یافت.
با وضع انواع مقررات، موجب انحصار و رانت و فساد گسترده در همه جا شدند.
محدودیتهای گسترده روی تجارت آزاد و واردات و صادرات ادامه یافت و بیشتر شد. همان زمان رفسنجانی بود که با یک عمل نابخردانهی محدودیت روی صادرات فرش، بازار فرش خود در دنیا را از دست دادیم. از محدودیت واردات برای سرپا نگاهداشتن شرکتهای خاص زیانده مانند خودروسازی استفاده کردند.
انواع و اقسام مجوزهای جدید برای کسبوکار الزامی شدند (در نیوزیلند برای راهاندازی یک شرکت یا تولید یکمحصول به هیچ مجوزی نیاز ندارید، و کل پروسهی "ثبت شرکت" یک ساعت هم نیاز ندارد. در ایران برای راهاندازی و گرفتن مجوزهای لازم برای یک محصول خوراکی لااقل ۶ ماه نیاز دارید).
به اسم توسعه، انواع پروژههای دولتی انجام شد، مانند سدسازیهای گسترده، ایجاد صنایع سنگین (و آببر مثلاً در قلب کویر!)، گسترش بیامان صنعت نیشکر در خوزستان،... در مورد نتایج آنها و تخریب محیطزیست قبلاً نوشتهام.
افزایش نقدینگی به شدت قبل و حتی شدیدتر ادامه یافت. الان ۵۰ سال است که در کشور تورم دورقمی داریم.
دولت فروشگاههای زنجیرهای رفاه راه انداخت!
در حوزهی مسکن، انواع قوانین در مورد کاربری زمین وضع کردند (به صورت متمرکز در تهران، برای همهی ایران!). هنوز مرغوبترین زمینها خیلی جاها در مالکیت دولت است.
حتی در جاهایی که به بخش خصوصی اجازهی کار و رقابت با بخش دولتی داده شد، آنها را به شدت محدود کردند. مثلاً در مورد مدارس و دانشگاههای خصوصی، تمام مطالب درسی و مدارک و خلاصه همه چیزشان باید مطابق با مدارس و دانشگاههای دولتی میبود. همچنین، دانشگاههای خصوصی باید با دانشگاههای دولتی رقابت کنند که بهترین دانشجوها را با استفاده از پول مفت دولتی جذب میکنند.
میتوانم این لیست را تا بینهایت با جزئیات ادامه دهم. واقعاً یا حماقتی بینهایت میطلبد، یا خباثتی بیحد، که در مورد هر دورهای از ج.ا. صحبت از "سیاستهای لیبرالی اقتصادی" شود.
@jenabegav
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
نظرات
ارسال یک نظر