انتقادِ پیامبر از ذوب شدن در ولایت
امیر ترکاشوند ۱۳۹۶/۱۲/۰۲
ذوب شدن در ولایت یعنی در مواجهه با فرمانِ خدا، رسول و اماموفقیه،
"بر عواطف و اخلاق و عقل و خِرَد قفل زدن! و به چیزی جز اطاعت از آنها نیندیشیدن".
ذوب شدن در ولایت یعنی پا نهادن بر فطرت
ذوب شدن در ولایت یعنی پذیرشِ بیچونوچرا و بیقیدِ "حقِ مطلق آنان بر جان و مال و عِرض مردم"؛ یعنی صاحباختیاریِ مطلقِ آنان
شیعۀ تنوری
نمونۀ روشنِ این "ذوبخواهی" را در حدیث موسوم به شیعۀ تنوری میتوان سراغ گرفت:
«گویند یکی از یارانِ خراسانی امام جعفر صادق، نزد وی آمد و حقِ حضرت برای حکومت را یادآور شد و گلایه کرد که چرا با وجود یاران بیشمارِ شمشیر بهدست، اقدام به قیام نمیکند. حضرت دستور داد تنور را از آتش برافروختند و برای سنجش میزان خلوص آن خراسانی، از وی خواست داخل تنور شود. خراسانی حرف خود را پس گرفت و امام نیز او را از رفتن به تنور معاف کرد. در همین هنگام یکی از یاران مخلص و مکیِ حضرت وارد شد و امام به او دستور داد وارد تنور شود و او نیز بیدرنگ درون آتش رفت و در همانحال حضرت و خراسانی به مابقیِ گفتوگو پرداختند!! و سپس که خراسانی به خواستِ امام، درون تنور را نگریست، دید که آن مردِ مکی با خیالی آسوده و بیآنکه صدمهای دیده باشد درون آتش نشسته و هیچ نمیسوزد و سپس سالم بیرون آمد و در اینجا بود که امام به خراسانی خطاب کرد که در خراسان چند نفر همچو این مرد مکی پیدا میشود و چون خراسانی گفت هیچ، امام فرمود: تا زمانی که پنج فرد مثل این مرد مکی نباشد ما قیام نمیکنیم» (ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب)
گرچه برخی متخصصان، این روایت را ضعیف و غیر قابل اعتماد شمردهاند (الروایة ضعیفة لا یعتمد علیها: معجم رجال خوئی) امّا مهم این است که ایندست جعلیات، اثر خود را در میان مذهبیها گذاشته و ساختار تفکر مذهبی و نیز تلقیمان از رابطۀ مردم و اولیاء بر همین پایهها شکل گرفته و به روشنی بیمرز بودن ولایت را تحکیم میکند و مدارج عالی ذوبخواهی را نشان میدهد.
الطاعة فی المعروف
فرض کنید پیامبر یا امام، ما را به چیزی خِلافِ عقل و عاطفه و انسانیّت فراخوانند، آیا ما باید چشموگوشبسته سمعاً و طاعةً بیکنکاشومناقشه اطاعت کنیم؟
حضرت علی بنا به نقل شیعه و سُنی، پاسخ پرسش ما را در قالب نقل بسیار مهمی از پیامبر گرامی میدهد:
«او گفت: رسولخدا گروهی را به کارزار فرستاد و مردی از انصار را به عنوان فرمانده بر آنها گمارد و به رزمندگان گوشزد کرد که از آن مرد انصاری حرفشنوی داشته باشند و مطیعِ اوامرش باشند. روزی در خلال مأموریت، فرماندهِ انصاری از رزمندگان به خشم آمد و به آنها یادآوری کرد که مگر رسولخدا به شما دستور نداد که از من اطاعت کنید؟ آنها پاسخ آری دادند و به دنبالِ آن، انصاری امر به جمعآوری هیزم و برافروختن آتش کرد و چون چنین شد به آنها دستور داد واردِ آتش شوند! همینکه برخی (در مقام اطاعت از فرد منصوبِ پیامبر) تصمیم گرفتند وارد آتش شوند برخی دیگر جلوی آنها را گرفتند و گفتند: "ما از دستِ [همین جهالتها و] آتش بود که به رسولخدا روی آوردیم [و حالا شما دارید دستی دستی خود را به آتش میاندازید؟]" (فررنا إلی رسولالله من النار). این کش و قوس ادامه یافت تا خشم انصاری فرو نشست و آتش نیز خاموش شد. موضوع به آگاهی رسولخدا رسید و ایشان ضمن تمجید از گروهِ معترض، به انتقاد از گروه ذوب در ولایت (= شیعیان تنوری) پرداخت و فرمود: اطاعتپذیری در امور معروف (عقلایی و قابل درک) است و نه در معصیت! اگر واردِ آن آتش میشدید، تا قیامت از آن درنمیآمدید» (ر.ک: دعائم الاسلام ج۱ ص ۳۵۰ صحیح بخاری ج۵ ص ۱۰۷)
پس امیرِ منصوب از سوی رسولخدا با دعوت رزمندگان به ورود به آتش، مرتکب معصیت گردید و بر مردم بود که از وی پیروی نکنند (لا طاعة فی المعصیة)
منصوب پیامبر که جای خود دارد بلکه حتی اگر قرآنِ خدا نیز چیزی بگوید خودش گفته که نباید سراسیمه و بیفکر، متعهد به آن شد: و عباد الرحمن ... الذین إذا ذکروا بآیات ربّهم لمیخرّوا علیها صمّاً و عمیاناً (فرقان ۷۳)
خلاصی از جهل مقدس
همواره چنین بوده که در میان ما مذهبیها این، پیامِ اولیاء بوده که نشر و پخش میشده؛ اینک نوبت نشر پیام پیروان و ایمانآورندگان است!
بر اساس آنچه مرور شد پیام پیروان راستین پیامبر این است:
ما به او ایمان آوردیم چرا که دعوت او را همسو با دعوت رسول درونیمان و فطرتمان یافتیم
ما به او ایمان آوردیم چون سرمایههای درونی فرد چه عواطف و چه عقول را به رسمیت میشناخت و خواهان شکوفا شدنشان و از خواب بیدارشدنشان بود.
ما با همین کورسوی عواطف و عقل و اخلاق بود که در روز اول دینداری به او ایمان آوردیم و توقعِ بعدیمان تقویت این نهادهاست و نه لگدکوب کردنِ آنها.
ما به او ایمان آوردیم تا از این آتش و آتشبازی و از این جهل مقدس! رهایی یابیم
T.me/baznegari/252
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
امیر ترکاشوند ۱۳۹۶/۱۲/۰۲
ذوب شدن در ولایت یعنی در مواجهه با فرمانِ خدا، رسول و اماموفقیه،
"بر عواطف و اخلاق و عقل و خِرَد قفل زدن! و به چیزی جز اطاعت از آنها نیندیشیدن".
ذوب شدن در ولایت یعنی پا نهادن بر فطرت
ذوب شدن در ولایت یعنی پذیرشِ بیچونوچرا و بیقیدِ "حقِ مطلق آنان بر جان و مال و عِرض مردم"؛ یعنی صاحباختیاریِ مطلقِ آنان
شیعۀ تنوری
نمونۀ روشنِ این "ذوبخواهی" را در حدیث موسوم به شیعۀ تنوری میتوان سراغ گرفت:
«گویند یکی از یارانِ خراسانی امام جعفر صادق، نزد وی آمد و حقِ حضرت برای حکومت را یادآور شد و گلایه کرد که چرا با وجود یاران بیشمارِ شمشیر بهدست، اقدام به قیام نمیکند. حضرت دستور داد تنور را از آتش برافروختند و برای سنجش میزان خلوص آن خراسانی، از وی خواست داخل تنور شود. خراسانی حرف خود را پس گرفت و امام نیز او را از رفتن به تنور معاف کرد. در همین هنگام یکی از یاران مخلص و مکیِ حضرت وارد شد و امام به او دستور داد وارد تنور شود و او نیز بیدرنگ درون آتش رفت و در همانحال حضرت و خراسانی به مابقیِ گفتوگو پرداختند!! و سپس که خراسانی به خواستِ امام، درون تنور را نگریست، دید که آن مردِ مکی با خیالی آسوده و بیآنکه صدمهای دیده باشد درون آتش نشسته و هیچ نمیسوزد و سپس سالم بیرون آمد و در اینجا بود که امام به خراسانی خطاب کرد که در خراسان چند نفر همچو این مرد مکی پیدا میشود و چون خراسانی گفت هیچ، امام فرمود: تا زمانی که پنج فرد مثل این مرد مکی نباشد ما قیام نمیکنیم» (ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب)
گرچه برخی متخصصان، این روایت را ضعیف و غیر قابل اعتماد شمردهاند (الروایة ضعیفة لا یعتمد علیها: معجم رجال خوئی) امّا مهم این است که ایندست جعلیات، اثر خود را در میان مذهبیها گذاشته و ساختار تفکر مذهبی و نیز تلقیمان از رابطۀ مردم و اولیاء بر همین پایهها شکل گرفته و به روشنی بیمرز بودن ولایت را تحکیم میکند و مدارج عالی ذوبخواهی را نشان میدهد.
الطاعة فی المعروف
فرض کنید پیامبر یا امام، ما را به چیزی خِلافِ عقل و عاطفه و انسانیّت فراخوانند، آیا ما باید چشموگوشبسته سمعاً و طاعةً بیکنکاشومناقشه اطاعت کنیم؟
حضرت علی بنا به نقل شیعه و سُنی، پاسخ پرسش ما را در قالب نقل بسیار مهمی از پیامبر گرامی میدهد:
«او گفت: رسولخدا گروهی را به کارزار فرستاد و مردی از انصار را به عنوان فرمانده بر آنها گمارد و به رزمندگان گوشزد کرد که از آن مرد انصاری حرفشنوی داشته باشند و مطیعِ اوامرش باشند. روزی در خلال مأموریت، فرماندهِ انصاری از رزمندگان به خشم آمد و به آنها یادآوری کرد که مگر رسولخدا به شما دستور نداد که از من اطاعت کنید؟ آنها پاسخ آری دادند و به دنبالِ آن، انصاری امر به جمعآوری هیزم و برافروختن آتش کرد و چون چنین شد به آنها دستور داد واردِ آتش شوند! همینکه برخی (در مقام اطاعت از فرد منصوبِ پیامبر) تصمیم گرفتند وارد آتش شوند برخی دیگر جلوی آنها را گرفتند و گفتند: "ما از دستِ [همین جهالتها و] آتش بود که به رسولخدا روی آوردیم [و حالا شما دارید دستی دستی خود را به آتش میاندازید؟]" (فررنا إلی رسولالله من النار). این کش و قوس ادامه یافت تا خشم انصاری فرو نشست و آتش نیز خاموش شد. موضوع به آگاهی رسولخدا رسید و ایشان ضمن تمجید از گروهِ معترض، به انتقاد از گروه ذوب در ولایت (= شیعیان تنوری) پرداخت و فرمود: اطاعتپذیری در امور معروف (عقلایی و قابل درک) است و نه در معصیت! اگر واردِ آن آتش میشدید، تا قیامت از آن درنمیآمدید» (ر.ک: دعائم الاسلام ج۱ ص ۳۵۰ صحیح بخاری ج۵ ص ۱۰۷)
پس امیرِ منصوب از سوی رسولخدا با دعوت رزمندگان به ورود به آتش، مرتکب معصیت گردید و بر مردم بود که از وی پیروی نکنند (لا طاعة فی المعصیة)
منصوب پیامبر که جای خود دارد بلکه حتی اگر قرآنِ خدا نیز چیزی بگوید خودش گفته که نباید سراسیمه و بیفکر، متعهد به آن شد: و عباد الرحمن ... الذین إذا ذکروا بآیات ربّهم لمیخرّوا علیها صمّاً و عمیاناً (فرقان ۷۳)
خلاصی از جهل مقدس
همواره چنین بوده که در میان ما مذهبیها این، پیامِ اولیاء بوده که نشر و پخش میشده؛ اینک نوبت نشر پیام پیروان و ایمانآورندگان است!
بر اساس آنچه مرور شد پیام پیروان راستین پیامبر این است:
ما به او ایمان آوردیم چرا که دعوت او را همسو با دعوت رسول درونیمان و فطرتمان یافتیم
ما به او ایمان آوردیم چون سرمایههای درونی فرد چه عواطف و چه عقول را به رسمیت میشناخت و خواهان شکوفا شدنشان و از خواب بیدارشدنشان بود.
ما با همین کورسوی عواطف و عقل و اخلاق بود که در روز اول دینداری به او ایمان آوردیم و توقعِ بعدیمان تقویت این نهادهاست و نه لگدکوب کردنِ آنها.
ما به او ایمان آوردیم تا از این آتش و آتشبازی و از این جهل مقدس! رهایی یابیم
T.me/baznegari/252
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
نظرات
ارسال یک نظر