سیاستی جایگزین برای رویکرد نظامیگریهای فرامرزی
آرمان امیری @armanparian - از زمان آغاز مداخلهی نظامی ایران در سوریه و شکلگیری گفتمان محورمقاومت، بیش از ۱۳ سال میگذرد. در تمام طول این سالها، از همان نخستین روزهای شروع انقلاب سوریه، به دفعات در مورد سیاست فاجعهبار حمایت از دیکتاتور جنایتکاری همچون اسد نوشتیم، آن هم در شرایطی که دستگاه امنیتی کشور برای جنگافروزان منطقهای یک خط قرمز قداست و نقدناپذیری ایجاد کرده بود. مسالهی محورمقاومت اما در همان فقرهی دفاع از اسد خلاصه نمیشد، کما اینکه امروز دیگر همگان با بازوهای قطعشدهی این جریان در بسیاری از کشورهای منطقه آشنایی دارند. مجموعهی سیاستهای نظامیگری فرامرزی، به همان اندازه که در بخش بزرگی از کشورهای منطقه وسعت پیدا کرده بود، توانسته بود دامنهی وسیعی از حامیان و توجیهگران را در خارج از حلقهی اصلی حاکمیت به خود جلب کند. در واقع، با بخش بزرگی از تحلیلگران مواجه بودیم که در ظاهر مدعی استقلال از حکومت و حتی حضور در جایگاه اپوزوسیون بودند، اما در عین حال از نظامیگری منطقهای رژیم با توجیهاتی همچون «منافع ملی» دفاع میکردند.
شاهبیت ادعای این تحلیلگران آن بود که رویکرد فرامرزی رژیم، نه برآمده از یک ایدئولوژی بنیادگرایی تهاجمی مذهبی، بلکه سیاستی «رئالیستی» در راستای «منافع ملی» است؛ و در نتیجه مدعی میشدند (و شاید هنوز هم هستند) که هر حکومت دیگری هم که در ایران بر سر کار بیاید، باید برای تامین منافع ملی رویکرد مشابهی در «عمق استراتژیک» خود اتخاذ کند.
اما امروز که نتایج فاجعهبار تمامی آن سیاستها عیان شده و درست در شرایطی که پس از متلاشی شدن کامل محور مقاومت، ترکشهای قریبالوقوع آن به داخل مرزهای کشور خواهد رسید، از دریچهای جدید میتوان به مساله نگاه کرد:
آیا سرنوشت ایران، مستقل از رژیم حاکم بر آن همین است که میبینیم؟
آیا حتی با تغییر حکومت، ما ناچاریم قدم در مسیر بحرانزای همین سیاستهای منطقهای بگذاریم؟
و آیا اگر این سیاستها، نه ایدئولوژیک، بلکه «واقعگرایانه» بودهاند، اساسا ما میتوانیم به چشماندازی برای یک سیاست بینالملل متناسب با توسعهی کشور امیدوار باشیم؟
دعوت دوستان پادکست «مدبویز» (@MadBoysPodcast) بهانهای شد که با نگاهی جدید به همین پرسشها بپردازم. امروز دیگر فایدهای ندارد که بخواهیم مقصر وضعیت فاجعهبار منطقهای را پیدا کنیم؛ اما بدون شک باید به فکر فردای کشور باشیم و از خود بپرسیم که:
ایراد کار این سیاست در کجا بود که به چنین شکستی منجر شد؟
آیا آنگونه که مدعیان سیاست رئالیستی در توجیه مواضع خود بیان میکنند، اصل نظامیگری فرامرزی درست بود و تنها ایراد کار در جزییات اجرایی آن خلاصه میشد؟
از همه مهمتر، اگر بخواهیم این سیاست شکستخورده و فاجعهبار را کنار بگذاریم، آیا میتوانیم به جایگزینی مطمئن در سیاستهای منطقهای دست پیدا کنیم که منافع ملی ما را در دل یک طرح صلحآمیز منطقهای فراهم کند و با نیاز روزافزون کشور به توسعه سازگاری و تناسب داشته باشد؟
گفتگو پیرامون این پرسشها را میتوانید از طریق کانال یوتیوبی پادکست «مدبویز» (از اینجا) ببینید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
آرمان امیری @armanparian - از زمان آغاز مداخلهی نظامی ایران در سوریه و شکلگیری گفتمان محورمقاومت، بیش از ۱۳ سال میگذرد. در تمام طول این سالها، از همان نخستین روزهای شروع انقلاب سوریه، به دفعات در مورد سیاست فاجعهبار حمایت از دیکتاتور جنایتکاری همچون اسد نوشتیم، آن هم در شرایطی که دستگاه امنیتی کشور برای جنگافروزان منطقهای یک خط قرمز قداست و نقدناپذیری ایجاد کرده بود. مسالهی محورمقاومت اما در همان فقرهی دفاع از اسد خلاصه نمیشد، کما اینکه امروز دیگر همگان با بازوهای قطعشدهی این جریان در بسیاری از کشورهای منطقه آشنایی دارند. مجموعهی سیاستهای نظامیگری فرامرزی، به همان اندازه که در بخش بزرگی از کشورهای منطقه وسعت پیدا کرده بود، توانسته بود دامنهی وسیعی از حامیان و توجیهگران را در خارج از حلقهی اصلی حاکمیت به خود جلب کند. در واقع، با بخش بزرگی از تحلیلگران مواجه بودیم که در ظاهر مدعی استقلال از حکومت و حتی حضور در جایگاه اپوزوسیون بودند، اما در عین حال از نظامیگری منطقهای رژیم با توجیهاتی همچون «منافع ملی» دفاع میکردند.
شاهبیت ادعای این تحلیلگران آن بود که رویکرد فرامرزی رژیم، نه برآمده از یک ایدئولوژی بنیادگرایی تهاجمی مذهبی، بلکه سیاستی «رئالیستی» در راستای «منافع ملی» است؛ و در نتیجه مدعی میشدند (و شاید هنوز هم هستند) که هر حکومت دیگری هم که در ایران بر سر کار بیاید، باید برای تامین منافع ملی رویکرد مشابهی در «عمق استراتژیک» خود اتخاذ کند.
اما امروز که نتایج فاجعهبار تمامی آن سیاستها عیان شده و درست در شرایطی که پس از متلاشی شدن کامل محور مقاومت، ترکشهای قریبالوقوع آن به داخل مرزهای کشور خواهد رسید، از دریچهای جدید میتوان به مساله نگاه کرد:
آیا سرنوشت ایران، مستقل از رژیم حاکم بر آن همین است که میبینیم؟
آیا حتی با تغییر حکومت، ما ناچاریم قدم در مسیر بحرانزای همین سیاستهای منطقهای بگذاریم؟
و آیا اگر این سیاستها، نه ایدئولوژیک، بلکه «واقعگرایانه» بودهاند، اساسا ما میتوانیم به چشماندازی برای یک سیاست بینالملل متناسب با توسعهی کشور امیدوار باشیم؟
دعوت دوستان پادکست «مدبویز» (@MadBoysPodcast) بهانهای شد که با نگاهی جدید به همین پرسشها بپردازم. امروز دیگر فایدهای ندارد که بخواهیم مقصر وضعیت فاجعهبار منطقهای را پیدا کنیم؛ اما بدون شک باید به فکر فردای کشور باشیم و از خود بپرسیم که:
ایراد کار این سیاست در کجا بود که به چنین شکستی منجر شد؟
آیا آنگونه که مدعیان سیاست رئالیستی در توجیه مواضع خود بیان میکنند، اصل نظامیگری فرامرزی درست بود و تنها ایراد کار در جزییات اجرایی آن خلاصه میشد؟
از همه مهمتر، اگر بخواهیم این سیاست شکستخورده و فاجعهبار را کنار بگذاریم، آیا میتوانیم به جایگزینی مطمئن در سیاستهای منطقهای دست پیدا کنیم که منافع ملی ما را در دل یک طرح صلحآمیز منطقهای فراهم کند و با نیاز روزافزون کشور به توسعه سازگاری و تناسب داشته باشد؟
گفتگو پیرامون این پرسشها را میتوانید از طریق کانال یوتیوبی پادکست «مدبویز» (از اینجا) ببینید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
نظرات
ارسال یک نظر