لینکستان | لینک‌های جذاب

وط‌ن‌پرستان یواشکی و خائنان فخرفروش

رسیدن به این وضعیت تاریک حتماً اجتناب‌پذیر بوده. از اول هم معلوم بود که پایدار نیست این رفتارها؛ دیر یا زود دامن همه را می‌گیره؛ و گرفت. ولی چنان غره بودند این مدهوشان میز و میکروفن که گوششون شنوای هیچ انذار مشفقانه‌ای نبود.
نظام حکمرانی ایران ترکیب مهلکی از شرارت و حماقت را در ساختارش نهادینه کرده که کار همه‌مون را به این‌جا کشاند. نکرد از توصیه‌ منتقدین دلسوزش استفاده کنه. نکرد از ظرفیت این مردم بهره بگیره. افتاد در سیکل پوچ شعارزدگی. درهاش را گشود برای جولان حقیرترین آدم‌ها. نجیب‌ترین منتقدان را تاب نیاورد. به سفلگان پر و بال داد. مصدر داد. بلندگو داد. هیچ صدای ناهمراهی را تحمل نکرد. و این‌طور باعث انعکاس نعره‌های رادیکال از هر دو طرف شد.
این‌ها را همه می‌دونیم. بیانش نه نکته‌ جدیدی داره نه غمی تسکین می‌ده نه امیدی می‌بخشه. چه هنریه توزیع عصبانیت؟ مسابقه‌ای آسون‌تر از شمردن بی‌کفایتی‌ها و تباهی‌های این‌ها وجود داره انصافاً؟ پکیج کامل شجاعت و روشنفکری و کنشگری هم به رایگان همراش میاد. همه هم موافق؛ لایک هم فراوون.
می‌دونی چی سخته؟ به عشق سرزمینت متجاوز را محکوم کنی ولو به قیمت عمر بیشتر این سیستم فسیل تموم بشه. روحت را بگیری سپر موشک‌های مهاجم ولو این نابکارها پشتش پناه بگیرن. آبروت را بذاری برای حفظ همین خاکی که می‌دونی می‌پاشند باز به چشمت.
سخته، و نباید باشه. نباید سخت باشه دفاع بی‌قید و شرط از تمامیت ارضی سرزمین‌مون. نباید سخت باشه که برای نیروی نظامی ایران حق دفاع قائل باشیم. دونستن این‌که زیرساخت‌های وطن مال ماست نه جمهوری اسلامی نباید سخت باشه. فهمیدن این‌که تغییر سیاسی پایدار از موشک‌باران ارتش خارجی درنمیاد نباید سخت باشه. غصه‌ سربازهای بی‌درجه‌ وطن را خوردن، قبول دارم سخته، طاقت‌فرساست، ولی نباید غیرعادی باشه.
حالا که هنوز غبار چند ده‌هزار تُن موشک روی روان‌مونه، وقتشه عادی‌سازی کنیم. وطن‌دوستی را دوباره عادی کنیم. مرکز مختصات عادی بودن را برگردونیم به ضدیت با جنگ و ویرانی؛ به استقلال‌طلبی، به تمامیت ارضی، به ایران. حرف بزنیم با هم. با دوستای مستأصل. با همسایه‌های عصبانی. با فامیل کلافه. حتی با همین زامبی‌های زندگی‌ستیز. از حرف زدن خسته نشیم.
ما که رفتیم در خیابون‌های سان‌فرانسیسکو و نیویورک و لندن و اسلو علیه جنگ ضجه زدیم در حالی که می‌دونستیم تو محاسبات اتاق فکرهای بحران‌زی صدای ما لحاظ نمی‌شه. رفتیم با همون بارقه‌ امید ساختگی. سرمایه‌ بیشتری از این خوش‌خیالی زورکی نداریم که. به اتکا به همون دوباره صدامون را بلند می‌کنیم بلکه به گوش سنگین مستأجرهای مردم‌گریز ایران برسه. که منی که یادت رفته صاحب این خونه‌ام، به‌عنوان موکل نمی‌شناسیم، شهروند به حسابم نمیاری، انسانیتم را نمی‌بینی، وجودم را انکار می‌کنی. نکردی از سرمایه‌ من، دانشم، تجربه‌ام، نصیحتم، دلسوزی‌ام، نقدم استفاده کنی که ایران از گزند خطر دور بشه. طوری هم نیست. تف انداختی تو صورتم ولی ول‌کن نیستم. از سرزمینم نمی‌گذرم. حتی به قیمت غرورم، عزتم، آبروم. ایرانه. بضاعت من که قابل دار نیست.
حالا هم با همین ته‌مانده‌ آبرو، تتمه‌ اعتبارم بهت هشدار می‌دم: باز مسخ شعارهای پوشالی شارلاتان‌هایی نشو که کار را به این‌جا کشوندن. نیفت دنبال انتقام. سرت را از زندگی مردم درآر؛ نیروت را از شهر جمع کن، برگردون سر مرز. ترمیم کن. گوش کن. به صدای مردم. به رأی‌شون. به اراده‌شون. راه انتخابات را باز کن اگر کوریدور هوایی باز نمی‌خوای. رفراندوم در روز روشن راحت‌تر از چکش در نیمه‌شبه. به این مردم کم‌توقع تمکین کن بی‌اما و اگر، تا قلدرها ازت تسلیم نخوان، بی‌قید و شرط.
رها کن یقه‌ این مردم را قبل از این‌که خفت‌گیران خارجی مجبورت کنند این خاک خسته را تسلیم کنی. پس بده سکان را به مجلس، مجلس را به مردم. ما جایی نمی‌ریم. هستیم. وانمی‌دیم. پس می‌گیریم. این خاک، سوخته‌اش هم مال ماست؛ مال همه‌ این اقوام آزاده است؛ پسش می‌گیریم. ظلم‌ستیزی مال ماست. تصاحبش می‌کنیم. ایمان مرام‌مونه. نیکی سرشتمونه. دفاع از ملت‌های ستم‌دیده مسلک ماست. جنگ تحمیلی تاریخ ماست. شهداش، مجروحاش، پاسدارهاش، بچه‌های دلاور ما بودند. استقلال، آزادی، جمهوریت هنوز شعارمونه. ایران خونمونه. پسش می‌گیریم.

(نوشته وحید وحدت، به نقل از زیتون با اندکی ویرایش)
By: via لینکستان | لینک‌های جذاب

نظرات