اسلامیسم و عزاداری در غرب
بچه مسلمانهایی که در غرب بزرگ میشوند، به خصوص شیعیان، تقریبا به طور کامل تحت ویروس اسلامیسم بزرگ میشوند. چون در دنیای به شدت سکولار و پوچگرای غرب قرن ۲۱ هیچ تصور دوری از ایمان وجود ندارد. لذا مذهب فقط با کاربرد دنیوی توجیه میشود و این کاری است که اسلامیستها به تبعیت از غرب انجام دادند. در مدارس مذهبی شیعه به جوانان یاد میدهند امام برای برقراری عدل کشته شد. دستجات راه میاندازند و بروشورهای انگلیسی هم پخش میکنند که مثلا امام حسین، نعوذ بالله، شخصیت انقلابی بود! مخاطب بینالمللی به حق از این نمایش هم میترسد و هم بدش میآید. آخر، واژه انقلاب و عدالتجویی انقلابی متعلق به رادیکالها و چپیهاست. همینطور عبارت عدالت اجتماعی، که مفهومی چپی است و با توزیع درآمد توسط دولت سروکار دارد. ثانیاً، در طول تاریخ کلی مدعیان آزادیطلب یا عدالتطلب بودهاند که به وضع خیلی بدتری کشته شدند. مخاطب ناآشنای غربی بعد از مشاهده دستجات عزاداری از خود میپرسد: «چه دلیلی دارد این دیوانهها برای شخصی هزار و چهارصد ساله عزاداری کنند و چنان نمایش عاطفی و خودزنی بروز دهند؟ چرا اینقدر هیجان عاطفی برای سیاست و یا اصولا هر امر دنیوی؟ چرا مثل آدم دنبال حزب و رایگیری و از این بساط نمیروید؟ مضافا، انقلاب و هیجان عاطفی احمقانهترین روش سیاسی است و لابد اینها خیلی احمقند. شاید هم در پی بلوایند».
در نظر بگیرید کل نمایش جنبه قومی هم دارد. یعنی هیچ موطلایی را راضی نکردهاند سینه عدالتجویی بزند. در نتیجه، موضوع کدورتهای قومی هم اضافه میشود. مسلمانجماعت هم که به رغم خلوص قلب، شعور اجتماعی جالبی ندارد. به مسایل فوق اضافه کنید مساله بسیار مهم لحن را. لحن خالص قدیمی نوحهها و دعاها کاملا گم شده است و نالههای جدید به آواهای معنوی و آرامبخش آن جهانی شباهت ندارد. حتی اگر محتوایشان ساده و سالم باشد، خیلی اوقات آواهای زیبایی نیستند.
خلاصه شیر تو شیری است. پنجاه سال پیش به ذهن کمتر کسی خطور میکرد تفسیر و مادی و سیاسی و اینجهانی از کربلا ارابه دهد و آن را به دنیای دون کشد. اگر هم بیسواد احمقی مثل شریعتی و یا صالحی نجفآبادی وغیره این کار را میکرد، از طرف سنتیها طرد میشد. اما الان سنتیها رفتهاند و اسلامیستها با انواع تأویلآوریها این کار را کردهاند. بعد هم مناسک را با مقدار زیادی رشوه عاطفی و سانتیمانتالیسم قاطی کردند. اسلام و مسلمانی رفت و اسلامیسم جیغول جای آن را گرفت و حالا بعضیها فرق این دو دین را نمی دانند. جالب است که امثال سید قطب سلفی و جمالالدین افغانی لامذهب از ورای گور پر آتش خود افسار شیعه را، که آنقدر آن را دشمن میداشتند، به دست گرفتند. این است دنیای دون و وارونه ما.
حالا جالب است اگر شیعیان به جای این همه کنشگری، فقط میگفتند امام حسین برای ما وارث حضرت مسیح است، مخاطب غربی خیلی بهتر و سریعتر میفهمید. هرچه باشد مکزیکیها و فیلیپینیها و اتیوپیها و بعضی ممالک دیگر هم دستجات مذهبی و یادآوری حضرت مسیح دارند. اتفاقا لحن آوازهای آنها بیشباهت به لحنهای قدیمی ما نیست.
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
بچه مسلمانهایی که در غرب بزرگ میشوند، به خصوص شیعیان، تقریبا به طور کامل تحت ویروس اسلامیسم بزرگ میشوند. چون در دنیای به شدت سکولار و پوچگرای غرب قرن ۲۱ هیچ تصور دوری از ایمان وجود ندارد. لذا مذهب فقط با کاربرد دنیوی توجیه میشود و این کاری است که اسلامیستها به تبعیت از غرب انجام دادند. در مدارس مذهبی شیعه به جوانان یاد میدهند امام برای برقراری عدل کشته شد. دستجات راه میاندازند و بروشورهای انگلیسی هم پخش میکنند که مثلا امام حسین، نعوذ بالله، شخصیت انقلابی بود! مخاطب بینالمللی به حق از این نمایش هم میترسد و هم بدش میآید. آخر، واژه انقلاب و عدالتجویی انقلابی متعلق به رادیکالها و چپیهاست. همینطور عبارت عدالت اجتماعی، که مفهومی چپی است و با توزیع درآمد توسط دولت سروکار دارد. ثانیاً، در طول تاریخ کلی مدعیان آزادیطلب یا عدالتطلب بودهاند که به وضع خیلی بدتری کشته شدند. مخاطب ناآشنای غربی بعد از مشاهده دستجات عزاداری از خود میپرسد: «چه دلیلی دارد این دیوانهها برای شخصی هزار و چهارصد ساله عزاداری کنند و چنان نمایش عاطفی و خودزنی بروز دهند؟ چرا اینقدر هیجان عاطفی برای سیاست و یا اصولا هر امر دنیوی؟ چرا مثل آدم دنبال حزب و رایگیری و از این بساط نمیروید؟ مضافا، انقلاب و هیجان عاطفی احمقانهترین روش سیاسی است و لابد اینها خیلی احمقند. شاید هم در پی بلوایند».
در نظر بگیرید کل نمایش جنبه قومی هم دارد. یعنی هیچ موطلایی را راضی نکردهاند سینه عدالتجویی بزند. در نتیجه، موضوع کدورتهای قومی هم اضافه میشود. مسلمانجماعت هم که به رغم خلوص قلب، شعور اجتماعی جالبی ندارد. به مسایل فوق اضافه کنید مساله بسیار مهم لحن را. لحن خالص قدیمی نوحهها و دعاها کاملا گم شده است و نالههای جدید به آواهای معنوی و آرامبخش آن جهانی شباهت ندارد. حتی اگر محتوایشان ساده و سالم باشد، خیلی اوقات آواهای زیبایی نیستند.
خلاصه شیر تو شیری است. پنجاه سال پیش به ذهن کمتر کسی خطور میکرد تفسیر و مادی و سیاسی و اینجهانی از کربلا ارابه دهد و آن را به دنیای دون کشد. اگر هم بیسواد احمقی مثل شریعتی و یا صالحی نجفآبادی وغیره این کار را میکرد، از طرف سنتیها طرد میشد. اما الان سنتیها رفتهاند و اسلامیستها با انواع تأویلآوریها این کار را کردهاند. بعد هم مناسک را با مقدار زیادی رشوه عاطفی و سانتیمانتالیسم قاطی کردند. اسلام و مسلمانی رفت و اسلامیسم جیغول جای آن را گرفت و حالا بعضیها فرق این دو دین را نمی دانند. جالب است که امثال سید قطب سلفی و جمالالدین افغانی لامذهب از ورای گور پر آتش خود افسار شیعه را، که آنقدر آن را دشمن میداشتند، به دست گرفتند. این است دنیای دون و وارونه ما.
حالا جالب است اگر شیعیان به جای این همه کنشگری، فقط میگفتند امام حسین برای ما وارث حضرت مسیح است، مخاطب غربی خیلی بهتر و سریعتر میفهمید. هرچه باشد مکزیکیها و فیلیپینیها و اتیوپیها و بعضی ممالک دیگر هم دستجات مذهبی و یادآوری حضرت مسیح دارند. اتفاقا لحن آوازهای آنها بیشباهت به لحنهای قدیمی ما نیست.
By: via لینکستان | لینکهای جذاب
نظرات
ارسال یک نظر